کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کزماء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کزماء
لغتنامه دهخدا
کزماء. [ ک َ ] (ع ص ) مؤنث اکزم . مادیان ستبر و کوتاه لب . (ناظم الاطباء).- اذن کزماء ؛ گوشی کوتاه . (مهذب الاسماء).- رِجْل کزماء و کزمة ؛ پای انگشتان خرد. (مهذب الاسماء).- شفة کزماء ؛ لبی باریک و خرد. (مهذب الاسماء).- ید کزماء؛ دست کوتاه انگشت . (ن...
-
جستوجو در متن
-
دست
لغتنامه دهخدا
دست . [ دَ] (اِ) از اعضای بدن . دوقسمت جدا از بدن که در دو طرف تن واقع و از شانه به پائین فروآویخته است و از چند قسمت مرکب است : بازو و ساعد و کف دست و انگشتان . به عربی ید گویند. (برهان ). مقابل پای و بدین معنی ترجمه ٔ «ید» بود و دستان جمع آن . (از ...