کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کریاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کریاس
لغتنامه دهخدا
کریاس . [ ک ِرْ ] (اِ) دربار پادشاهان و امرا و اعیان را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). درگاه . درگه . آستان . آستانه . جناب . سُدّه . فناء. عتبة. وصید. (یادداشت مؤلف ) : به کریاس گفت [ رستم ] ای سرای امیدخنک روز کاندر تو بد جم شید. فردوس...
-
کریاس
لغتنامه دهخدا
کریاس . [ ک ِرْ ] (ع اِ) خلاجای بر بام که کاریز آن بر زمین باشد. (فعیال است بزیادتی یاء از کرس که بمعنی بول و سرگین است ). ج ، کراییس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
جستوجو در متن
-
کراییس
لغتنامه دهخدا
کراییس . [ ک َ ] (ع اِ) ج ِ کِریاس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کریاس شود.
-
کلیاس
لغتنامه دهخدا
کلیاس . [ ک ِل ْ ] (اِ) به معنی در خانه باشد. (برهان ) (آنندراج ). کریاس و در خانه . (ناظم الاطباء). در خانه . (فرهنگ فارسی معین ). || ادبخانه را نیز گویند که بر بام خانه سازند و آن را به عربی کریاس خوانند. (برهان ) (آنندراج ). مستراحی که بر بالای با...
-
سازک
لغتنامه دهخدا
سازک . [ زَ ] (اِ) نوعی پرنده ٔ خوش آواز. (اشتینگاس ) (ناظم الاطباء). || کریاس خانه و دهلیز. (ناظم الاطباء). راهرو و دالان . (اشتینگاس ). رجوع به سازاک شود.
-
سازاک
لغتنامه دهخدا
سازاک . (اِ) دهلیز. (شعوری ). رواق . (اشتینگاس ). پیشگاه و دهلیز. دالان و کریاس . (ناظم الاطباء) : به نیکوکاری (!) کوشش کن اگر اندک خرد داری چو هر کس را گذرگه بوده سازاک عدم آخر. ابوالمعالی (از شعوری ) (!)رجوع به سازک شود.
-
بشخانه
لغتنامه دهخدا
بشخانه . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (معرب ، اِ) معرب پیشخانه ، کریاس و جلوخان . (ناظم الاطباء). از فارسی پشه خانه . ج ، بشاخین . پشه بند. (از دزی ج 1 ص 88).
-
اسطوان
لغتنامه دهخدا
اسطوان . [ اُ طُ ] (ع ص ) شتر درازگردن یا بلندبالا. (منتهی الارب ). اشتری بلند. (مهذب الاسماء). || (اِ) ایوان . دهلیز. کریاس . (دزی ج 1 ص 22). || ستون : بارانی پوشیده بر عادت مسافران بنزدیک اسطوانی رفت . (تفسیر ابوالفتوح رازی ).
-
جامع ساری مازندران
لغتنامه دهخدا
جامع ساری مازندران . [ م ِ ع ِ ی ِ زَ دَ ] (اِخ ) مسجدی است قدیمی به ساری ، مؤلف مرآت البلدان گوید: نسبت بنای این جامع را به خلفای بنی عباس خاصه هارون الرشید میدهند. سه گنبد که در قدیم آتشکده بوده و عقیده ٔ بعضی این است که سر سلم و تور و ایرج پسران ...
-
آبخانه
لغتنامه دهخدا
آبخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جایی معلوم برای قضای حاجت . مستراح . مبرز. مخرج .کنیف . مغتسل . متوضا. بیت الفراغ . مبال . خلا. بیت التخلیه . میضاء. مذهب . آبشتنگاه . تشتخانه . ادب خانه . جایی .صحت خانه . قدمگاه . کریاس . بیت الماء. بیت الخلاء. ضرو...
-
فناء
لغتنامه دهخدا
فناء. [ ف ِ ] (ع اِ) گرداگرد. ج ، افنیه ، فُنی ّ. (منتهی الارب ). وصید، و آن ساحت پیش سرای است و نیز آنچه از جوانب آن امتداد یابد. ج ، افنیة، فُنی ّ. (از اقرب الموارد). عتبة. جناب . وصید. درگاه . درگه . آستان . آستانه . کریاس . سده . (یادداشتهای مؤل...
-
شب چراغ
لغتنامه دهخدا
شب چراغ . [ ش َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) چراغ شب . || گوهر آبدار و درخشنده . (ناظم الاطباء). || گوهری است افسانه ای که در شب مثل چراغ میدرخشد. و قصه اش این است که گاومانند جانوری است در دریا که در شب بیرون می آید و گوهر مذکوررا از دهان خود بیرون می آور...
-
آستان
لغتنامه دهخدا
آستان . (اِ) درگاه . درگه . آستانه . وصید. فِناء. سُدّه . کفش کن . جناب . عتبه . ساحت . حضرت . کریاس (بفارسی ). اُسکفه . گذرگاه . و آن قسمت پیشین خانه باشد پیوسته ٔ بدر : چو آن شیرپیکر علامت به بنددکند سجده بر آستانش دوپیکر. ناصرخسرو.کز ندیمان مجلس ا...
-
سده
لغتنامه دهخدا
سده . [ س ُدْ دَ / دِ ] (از ع ، اِ) درگاه . (ربنجنی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (مهذب الاسماء). در خانه و درگاه و ساحت خانه . (آنندراج ) (منتهی الارب ). پیشگاه . (نصاب ). آستانه . آستان . عتبه . کریاس : باد بر سده ٔ تو هم نرسدباد فکرت نه باد...