کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرگدن مائی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرگدن مائی
لغتنامه دهخدا
کرگدن مائی . [ ک َ گ َ دَ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ماهی زال . ختو. (از الجماهر). نیزه ماهی .(فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ختو و نیزه ماهی شود.
-
واژههای مشابه
-
کرگدن فعل
لغتنامه دهخدا
کرگدن فعل . [ ک َ گ َ دَ ف ِ ] (ص مرکب ) آنکه رفتار و عملش مانند کرگدن باشد. (فرهنگ فارسی معین ) : کرگدن فعل جمله بستوهندکربسوشکل جمله مکروهند.آغاجی (از فرهنگ فارسی معین ).