کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرکزدایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ] (اِخ ) بنابه نقل تاریخ بیهقی قلعه ای بوده است در جبال هرات : و نامه ها که از کوتوال کرک آمدی همه عبدوس عرضه کردی . (تاریخ بیهقی ). و حاجب بزرگ علی را مؤذن معتمد عبدوس به قلعه ٔ کرک برد که در جبال هرات است و به کوتوال آنجا سپرد. (تاریخ بیهق...
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان غار شهرستان ری در استان مرکزی . جلگه و معتدل است و 163 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ] (اِخ ) دهی است ازبخش ایوانکی شهرستان دماوند. کوهستانی و سردسیر است و 150 تن سکنه دارد. بین این ده و احمدآباد میان رودخانه قلعه ٔ خرابه ای به نام ظهیرآباد وجود دارد که از آثار قدیم است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ] (اِخ ) دهی است فرسخی در مغرب کاکی به فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ک َ ] (اِ) مرغ خانگی و ماکیان باشد. (برهان ) (از آنندراج ). ماکیان را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). در مازندران ، دیلمان و گیلان مطلق مرغ خانگی را گویند. (یادداشت مؤلف ) : از شیر تا به روبه و از یوز تا پلنگ از کبک تا به کرکس و از کَرْک تا کَرَک ...
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایئن شهرستان نهاوند. دامنه و سردسیر است و 1000 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان بالا شهرستان نهاوند. دامنه و سردسیر است و 175 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ک َ ] (اِخ ) دهی بزرگ است نزدیک بعلبک و قبری دراز در آنجاست و اهل آن نواحی گمان کنند که قبر نوح علیه السلام است . (از معجم البلدان ).
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ک َ ] (اِخ ) قریه ای است در جبل لبنان و از آنجاست ابوالرضا کرکی . (از معجم البلدان ).
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ک َ رَ ] (اِخ ) رودی است در استرآبادرستاق در شمال و مشرق شهر استرآباد. (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 81 و ترجمه ٔ آن ص 113).
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ک َ رَ ] (اِخ ) نام شهری است از مضافات بیت المقدس . (برهان ) (آنندراج ). نام شهری در نزدیکی بیت المقدس . (ناظم الاطباء). کرک حصن یا حصن غراب نام قلعه ای است میان راه دمشق به یمن نزدیک برکه ٔ زیرا. (ابن بطوطه ). نام قلعه ای استوار است در طرف ش...
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ک َ رَ / ک َرْ رَ ] (اِ) مرغی است از تیهو کوچکتر که به عربی سلوی و به ترکی بلدرچین گویندش . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ورتیج . سمانه . بدبده . بودنه . سلوی .سمانات . سمانی . قتیل الرعد. (یادداشت مؤلف ). کراک . (فرهنگ جهانگیری ). ...
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ک َ رَ] (اِ) لوئی . کُخ . لُخ . دخ . دوخ . پیزر. (یادداشت مؤلف ). پُرزهای گل این گیاه را بناها در ساروج ریزند برای جلوگیری از شکاف خوردن آن . رجوع به لوئی شود.
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ک َ رِ ] (ع ص ) سرخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). احمر. یقال : ثوب کرک و خوج کرک . (از اقرب الموارد).
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ک َ] (اِخ ) دهی است به لحف کوه لبنان . (منتهی الارب ).