کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرچ
لغتنامه دهخدا
کرچ . [ ک َ ] (اِ) گوی گریبان . کَرج . (برهان ). || شکاف گریبان پیراهن و کرته . کَرج . (برهان ) : بخندد دل ز کرچش زآنکه کرچش بصورت چون مه نو می نماید. رضی الدین نیشابوری .رجوع به کَرج شود.
-
کرچ
لغتنامه دهخدا
کرچ . [ ک َ ] (ص ) در لهجه ٔ گیلکی بمعنی ترد و شکننده که زیر دندان صدا کند و این صفت خوب است برای شیرینی ها و امثال آن ، چه برای تری هوا همه چیز در آنجا مرطوب است . (یادداشت مؤلف ).
-
کرچ
لغتنامه دهخدا
کرچ . [ ک ِ ] (اِخ ) بندری است در کرانه ٔ شرقی شبه جزیره ٔ کریمه در کنار دریای آزوف . در قدیم در محل کنونی کرچ ، شهر بوسپوروس برپا بود. (از فرهنگ ایران باستان ص 240).- بوغاز کرچ ؛ همان بوسفور کیمِّری است که دریای آزوف را به دریای سیاه متصل می کند. ا...
-
کرچ
لغتنامه دهخدا
کرچ . [ ک ُ ] (اِ) نامی است که در کرج به درخت ولیک دهند. این درخت را در مازندران و گرگان ، ولیک ، ولک یا بلک و در لاهیجان ، کمار و در کوهپایه ٔ گیلان ، کتو و دربجنورد، دلانا و در شمیران و همدان ، کُویج و در خلخال ، گیچ و در دیلمان لاهیجان و رودسر، ما...
-
کرچ
لغتنامه دهخدا
کرچ . [ ک ُ ] (ص ) مرغ که مستی گونه ای دارد برای خوابیدن بر تخم و جوجه برآوردن . کُرک . (یادداشت مؤلف ). حالت مرغی که آماده ٔ خوابیدن روی تخم است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کرچ
لغتنامه دهخدا
کرچ . [ ک ُ / ک َ رَ ] (اِ) تراشه ٔ خربزه و هندوانه و غیر آن . (برهان ) (از ناظم الاطباء). || تریشه . قطعه . پاره . (ناظم الاطباء). رجوع به کِرج شود.
-
واژههای مشابه
-
کرچ کرچ
لغتنامه دهخدا
کرچ کرچ . [ ک َ ک َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) قطعه قطعه . کرج کرج . قاش قاش . تکه تکه . (فرهنگ فارسی معین ) : به تیغ اگر بکند کرچ کرچ پهلویم بسان خربزه ٔ نرم دل خموشم من .سیفی بدیعی (از آنندراج ).
-
کرچ شدن
لغتنامه دهخدا
کرچ شدن . [ ک ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رسیدن مرغ به حالتی که آماده ٔ خوابیدن روی تخم گردد. کک شدن . (فرهنگ فارسی معین ). کِرک شدن . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
کرچی
لغتنامه دهخدا
کرچی . [ ک ُ ] (حامص ) چگونگی و حالت مرغ کرچ . (یادداشت مؤلف ).
-
لاهوره
لغتنامه دهخدا
لاهوره . [ رَ ] (اِ) تراشه و برش خربزه و هندوانه است و به ترکی آن را قاش گویند. (برهان ). کرچ خربزه و هندوانه . (جهانگیری ). قاچ . کرچ . بُرش : جسم که چون خربزه است تا نبری چون خورندبشکن و پیدا شود قیمت لاهوره ای .مولوی .
-
کلچ
لغتنامه دهخدا
کلچ . [ ک َ ] (ص ) خشک . یابس . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || ترد که در زیر دندان آواز دهد، و در بعضی جاهای گیلان کرچ گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کک
لغتنامه دهخدا
کک .[ ک ُ ] (ص ) ماکیان که از تخم کردن بازمانده و مست شده باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). و این مخفف کرک است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کُرچ . || (اِ) به ترکی ، بیخ و ریشه ٔ علف را گویند. (برهان ).
-
دریای آزف
لغتنامه دهخدا
دریای آزف . [ دَرْ ی ِ زُ ] (اِخ ) دریائی است بوسعت حدود 38 هزار کیلومتر مربع از شاخه های شمالی دریای سیاه که بوسیله ٔ تنگه ٔ کِرچ با این دریا مرتبط است . رودهای دون و کوبان به آن میریزند. (از دائرةالمعارف فارسی ).