کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کروة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کروة
لغتنامه دهخدا
کروة. [ ک َرْ وَ ] (ع اِمص ) کَرو. کُرو. (اقرب الموارد). مزد و کرایه دهی . اسم مصدر است . (آنندراج ). اسم است از اکراء. (از اقرب الموارد). رجوع به اکراء و کرو شود.
-
واژههای مشابه
-
کروه
لغتنامه دهخدا
کروه . [ ] (اِ) «ابوریحان » گوید: یکی از ثقاة چنان خبر داد که در اطراف کشمیر بیخی است که او را کروه گویند و در وقتی که آن نواحی هوا گرم شود به آن دفع مضرت گرما کنند و این خاصیت در وی عظیم است یکی از اهل ملتان چنان خبر داد که در نواحی ملتان نباتی است ...
-
کروه
لغتنامه دهخدا
کروه . [ ک َ رَوَ/ وِ ] (اِ) جانوری باشد سیه رنگ . گویند زخم آن جانور زیاده بر زخم مار است . (برهان ) (ناظم الاطباء).
-
کروه
لغتنامه دهخدا
کروه . [ ک َرْ وَ ] (اِخ ) شعبی است در کوه الوند به همدان . (از معجم البلدان ).
-
کروه
لغتنامه دهخدا
کروه . [ ک َرْ وَ / وِ ] (ص ) کرو. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) (ناظم الاطباء). دندان تهی و فرسوده بود. (فرهنگ اسدی ). دندان میان تهی و کاواک را گویند. (برهان ) : باز چون برگرفت پرده ز روی کروه دندان و پشت چوگانست . رودکی .رجوع به کرو شود.
-
کروه
لغتنامه دهخدا
کروه . [ ک ُ ] (اِ) ثلث و سه یک فرسخ را گویند و آن سه هزار گز است و بعضی گویند چهارهزار گز است و زیاده از این نیست و آن رابه عربی کراع خوانند. ثلث فرسنگ است و در برهان گفته چهارهزار گز و آن را به عربی کراع خوانند. (برهان ). و در هیچ کتابی کراع بدین م...
-
واژههای همآوا
-
کروت
لغتنامه دهخدا
کروت . [ ک ُ ] (اِخ ) نام برادر پیران ویسه . (فرهنگ جهانگیری ). رجوع به کروخان شود.
-
کروت
لغتنامه دهخدا
کروت . [ ک ُ ] (ص ) فربه باشد که در برابر لاغر است . (آنندراج ). فربی . چاق . (یادداشت مؤلف ) : گرچه در تألیف این ابیات نیست بی سمین غثی و بی غثی کروت . انوری .|| (اِ) نام ظرف آب . (غیاث اللغات ).
-
جستوجو در متن
-
کره
لغتنامه دهخدا
کره . [ک ُ رُ ] (اِ) مخفف کروه که به هندی کوس گویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ثلث فرسخ . رجوع به کروه شود.
-
کوس
لغتنامه دهخدا
کوس . (هندی ، اِ) بهندی بمعنی کروه است که ثلث فرسخ باشد. (برهان ) (آنندراج ). واحد مسافت معادل ثلث فرسخ . کروه . (فرهنگ فارسی معین ) : از اینجا تا سهرند ده دوازده کوس بیش نیست . (مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ).
-
بهره
لغتنامه دهخدا
بهره . [ ب ِ رَ ] (اِخ ) نام قصبه ای است که از لاهورتا آنجا شصت کروه است . (برهان ) (از ناظم الاطباء).
-
صید حرم
لغتنامه دهخدا
صید حرم . [ ص َ / ص ِ دِ ح َ رَ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) وحشی که در سرزمین حرم باشد کشتن و شکار کردن آن حرام است و اطلاق حرم بر زمین حوالی مکه ٔ معظمه کنند به این حدود اربعه : بطرف مشرق از مکه تا شش کروه و بجانب شمال دوازده کروه و بسمت مغرب هیجده کر...