کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرناى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کرنای
لغتنامه دهخدا
کرنای . [ ک َ ] (اِ مرکب ) آلت شنیدن کران . (یادداشت مؤلف ). || کرنا. نای بزرگ که آن را می نوازند و این مبدل به خرنای است و خربمعنی بزرگ و کلان بسیار مستعمل است . (آنندراج ). نوعی از نفیر. (ناظم الاطباء). شیپور. بوق . بوق جنگی . (لغت شاهنامه ) : برف...
-
جستوجو در متن
-
دردی
لغتنامه دهخدا
دردی . [ دَ ] (اِ) رنج . || نفیر. بوق . کرنای . (ناظم الاطباء).
-
قبع
لغتنامه دهخدا
قبع. [ ق ُ ] (ع اِ) کرنای و بوق . (منتهی الارب ).
-
طهمورثی
لغتنامه دهخدا
طهمورثی . [ طَ رِ ] (ص نسبی ) منسوب به طهمورث : ز بس های و هوی و جرنگ درای بکردار طهمورثی کرّنای .فردوسی .
-
شاخ دمیدنی
لغتنامه دهخدا
شاخ دمیدنی . [ خ ِ دَ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفیر و کرنای و بوق . (ناظم الاطباء).
-
قثع
لغتنامه دهخدا
قثع. [ ق ُ ] (ع اِ) کرنای . بوق . و این تصحیف قُبع و قُنع نیست . (منتهی الارب ).
-
نای نبرد
لغتنامه دهخدا
نای نبرد. [ ی ِ ن َ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کرنای جنگ را گویند. (آنندراج ). شیپور. (ناظم الاطباء).
-
کره نای
لغتنامه دهخدا
کره نای . [ ک َرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) کرنای . شیپور. بوق . (یادداشت مؤلف ). کارنا. کرنا. (فرهنگ فارسی معین ) : برآمد خروشیدن کرنای دم نای سرغین و هندی درای . فردوسی .رجوع به کرنا و شیپور شود.
-
کارنای
لغتنامه دهخدا
کارنای . (اِ) کرنا. کرنای (بتخفیف راء و نیز بتشدید آن ). کره نای . خرنای . ظاهراً از: کر (= کار بمعنی جنگ ) + نای (نای جنگی ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین : کرنا و کرنای ). مرکب از «کار» بمعنی جنگ و «نای » بمعنی شیپور. (از ایران باستان ص 1467). و ن...
-
گرایه
لغتنامه دهخدا
گرایه . [ گ َ ی َ / ی ِ ] (اِ) نای . گلو : فراخ بوده گرایه چو نای نی زآنکه صدا بلند درآید ز کرنای و نفیر.ابوالمعالی (از شعوری ص 305).
-
کرنا
لغتنامه دهخدا
کرنا. [ک َ ] (اِ مرکب ) کرنای . کرنی . نای که برای شنواندن مردم کر بکار رود. سماعه . (یادداشت مؤلف ). || نوعی از نفیر. (ناظم الاطباء). کره نای . خرنای . نوعی نفیر دراز که در قدیم در رزم بکار می رفت و اینک در ولایات شمالی ایران (مخصوصاً گیلان ) به هن...
-
درای
لغتنامه دهخدا
درای . [ دَ ] (اِ) درا. زنگ و جرس . (برهان ). جرس . (از دهار) (جهانگیری ) (از منتهی الارب ). زنگی که بر گردن شتر بندند. (اوبهی ). جرس و آنچه به گردن شتر بندند. (شرفنامه ٔ منیری ). زنگ و جرس ، و آن چیزی است که به گردن شتر و استر و اسب سرهنگ قافله بندن...
-
کوارن
لغتنامه دهخدا
کوارن . [ ک َ رِ ](معرب ، اِ) ج ِ کرنای لاتینی یا کرنه ٔ یونانی به معنی تاج و اکلیل . در دوره ٔ عباسیان زنان خلیفه و اعیان رجال تاجی مرصع را که بر سر می نهادند، کرن و جمع آن را کوارن می گفتند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
غنده رود
لغتنامه دهخدا
غنده رود. [ غ ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) بمعنی غندرود. (از برهان قاطع). بمعنی نفیر که کوچکتر از کرنای است ، و در زمان قدیم هر وقت که آن را میزدند مردم جمع شده به دربار سلطان آمدندی یا سوار شدندی ، و معنی ترکیبی آن رودی که سبب گرد شدن است . (از آنندراج )....