کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرنا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرنا
لغتنامه دهخدا
کرنا. [ ک َ ] (اِ) قسمی از سماروغ . || انگور فرنگی که به فرانسه گروزی نامند. (ناظم الاطباء).
-
کرنا
لغتنامه دهخدا
کرنا. [ک َ ] (اِ مرکب ) کرنای . کرنی . نای که برای شنواندن مردم کر بکار رود. سماعه . (یادداشت مؤلف ). || نوعی از نفیر. (ناظم الاطباء). کره نای . خرنای . نوعی نفیر دراز که در قدیم در رزم بکار می رفت و اینک در ولایات شمالی ایران (مخصوصاً گیلان ) به هن...
-
واژههای مشابه
-
کرنا زدن
لغتنامه دهخدا
کرنا زدن . [ ک َ زَ دَ ] (مص مرکب ) نواختن کرنا. دمیدن در کرنا.
-
شیخ کرنا
لغتنامه دهخدا
شیخ کرنا. [ ش َ ک َ ] (اِخ ) یکی از دلقکهای عهد ناصرالدین شاه . فوت 1331 هَ . ق . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
کرناچی
لغتنامه دهخدا
کرناچی . [ ک َ ] (ص مرکب ) که کرنا زند. نوازنده ٔ کرنا.
-
کرنازن
لغتنامه دهخدا
کرنازن .[ ک َ زَ ] (نف مرکب ) زننده ٔ کرنا. نوازنده ٔ کرنا.
-
کره نای
لغتنامه دهخدا
کره نای . [ ک َرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) کرنای . شیپور. بوق . (یادداشت مؤلف ). کارنا. کرنا. (فرهنگ فارسی معین ) : برآمد خروشیدن کرنای دم نای سرغین و هندی درای . فردوسی .رجوع به کرنا و شیپور شود.
-
کارنای
لغتنامه دهخدا
کارنای . (اِ) کرنا. کرنای (بتخفیف راء و نیز بتشدید آن ). کره نای . خرنای . ظاهراً از: کر (= کار بمعنی جنگ ) + نای (نای جنگی ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین : کرنا و کرنای ). مرکب از «کار» بمعنی جنگ و «نای » بمعنی شیپور. (از ایران باستان ص 1467). و ن...
-
گژپا
لغتنامه دهخدا
گژپا. [ گ َ ] (اِ) نام میوه ای باشد. (آنندراج ). گیاهی از نوع ریباس که آنرا کزبا و کرنا ورزبا نیز گویند. (شعوری ج 2 ورق 291). اصح «کزبا = کزوا» است . رجوع به کزبا در برهان قاطع چ معین شود.
-
شاوغر
لغتنامه دهخدا
شاوغر. [ وْغ َ ] (اِ) نای رویین . (فرهنگ سروری ). نای رومی را نیز گفته اند که نفیر برادر کوچک کرنا باشد و آن را نای رویین هم خوانند. (برهان قاطع). نای رویین را نیز گویند و آن را شیپور نیز گویند. (فرهنگ نظام از جهانگیری ). نای رومی . نفیر. مزمار.
-
قرنا
لغتنامه دهخدا
قرنا. [ ق َ ] (اِ) کرنا. نای بزرگ . (آنندراج ). در اصل خرنا بود به معنی نای بزرگ زیرا که خر به معنی کلان می آید و خای معجمه به کاف و قاف بدل شود. (آنندراج از جواهرالحروف و غیاث اللغات ).
-
بالابان
لغتنامه دهخدا
بالابان . (اِ) قسمی از سرنا و کرنا. قسمی سرنای بزرگ . قسمی ساز روستایی . نام یکی از ذوات النفخ . قسمی شیپور بزرگ . (یادداشت مؤلف ). || طبل . دهل . (ناظم الاطباء). قسمی طبل که صدای بزرگ دارد. (فرهنگ نظام ).
-
بورو
لغتنامه دهخدا
بورو. (اِ) قرنا [ کرنا ] و شیپور که هنگام صید و شکار می نوازند.(آنندراج ). بوق و شیپور شکارچیان . (ناظم الاطباء).- بوروزن ؛ نفیرچی و قرنانواز. (آنندراج ).|| لوله و مجرا. || مذنب . (ناظم الاطباء).