کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرمینی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرمینی
لغتنامه دهخدا
کرمینی . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به کرمینه که از بلاد ماوراءالنهر می باشد. (از الانساب سمعانی ). رجوع به کرمینه و کرمینیه شود.
-
جستوجو در متن
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عمرو کرمینی محدث ، مکنی به ابوالجلال یا ابوالحلال .
-
کفین
لغتنامه دهخدا
کفین . [ ک ُ ] (اِخ ) از قرای بخارا یا موضعی است به بخارا و کفینی منسوب بدان است . ابومحمد عبداﷲبن محمد الحاکم بدین نسبت مشهور است . و ابومحمد عبدالرحمان بن احمد کرمینی و جز او از وی روایت کنند. (از لباب الانساب ).
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن شبل کرمینی شیخی است محدث از اهل بخارا و سهل بن شاذویه او را تکذیب کرده است . رجوع به لسان المیزان چ حیدرآباد ج 2 ص 153 شود.
-
خدیمنکنی
لغتنامه دهخدا
خدیمنکنی . [ خ ُ دِ م َ ک َ ] (اِخ ) عروةبن احمدبن ابراهیم بن علی خدیمنکنی کرمینی ، مکنی به ابوهشام از محمدبن صور و محمدبن نصرمروزی حدیث کرد و از او، پسرش احمدبن عروة، مکنی به ابوعبید روایت دارد. مرگ او در محرم 321 هَ .ق . اتفاق افتاد. (از انساب سمعا...