کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کردوسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کردوسة
لغتنامه دهخدا
کردوسة. [ ک ُ س َ ] (ع اِ) گله ٔ بزرگ از اسبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || عضو. اندام . (ناظم الاطباء). رجوع به کردوس شود. || هر استخوان دوگانه ٔ بند اندام چون دو کتف و دو زانو و جزآن . ج ، کُردوس . (منتهی الارب )...
-
جستوجو در متن
-
کرادس
لغتنامه دهخدا
کرادس . [ ک َ دِ ] (ع اِ)ج ِ کُردوسة. (اقرب الموارد). رجوع به کردوسة شود.
-
کرادیس
لغتنامه دهخدا
کرادیس . [ ک َ ] (ع اِ) ج ِ کُردوسة. (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به کردوسة شود.
-
کردوس
لغتنامه دهخدا
کردوس . [ ک ُ ] (معرب ، اِ) گله ٔ بزرگ از اسپان . کُردوسة. (آنندراج ) (منتهی الارب ) : به سحرگاهان ناگاهان آواز کلنگ راست چون غیو کند صفدر در کردوسی . منوچهری . || عضو. ج ، کرادیس . منه فی صفته صلی اﷲ علیه و سلم ضخم الکرادیس ؛ ای الاعضاء. (منتهی الار...