کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کردنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کردنی
لغتنامه دهخدا
کردنی . [ ک َ دَ ] (ص لیاقت ) هر چیز که لایق و شایان کرده شدن وبجا آورده شدن باشد. (ناظم الاطباء). درخور کردن . (یادداشت مؤلف ). قابل اجرا. انجام دادنی . مقابل ناکردنی و نکردنی . (فرهنگ فارسی معین ). || که کردن آن ضرور و واجب است . (یادداشت مؤلف ) ...
-
واژههای مشابه
-
رها کردنی
لغتنامه دهخدا
رها کردنی . [ رَ ک َ دَ ] (ص لیاقت مرکب ) دست برداشتنی .شایسته ٔ رها کردن . قابل آزاد کردن . لایق یله کردن .
-
نرم کردنی
لغتنامه دهخدا
نرم کردنی . [ ن َ ک َ دَ ] (ص لیاقت ) که قابل نرم کردن است . که بتوان نرمش کرد. رجوع به نرم کردن شود. || قابل تربیت . رام کردنی .
-
باور کردنی
لغتنامه دهخدا
باور کردنی . [ وَ ک َ دَ ] (ص لیاقت ) قبول کردنی . پذیرفتنی . درخور باور. درخور قبول . که باور توان کرد. که توان پذیرفت : باور کردنی نیست که مردی از چهل ذرع ارتفاع بیفتد و آسیب نبیند.
-
بسمل کردنی
لغتنامه دهخدا
بسمل کردنی . [ ب ِ م ِ ک َ دَ] (ص لیاقت مرکب ) ذبیحه . (دهار). کشتنی . سربریدنی .
-
جستوجو در متن
-
واگذاردنی
لغتنامه دهخدا
واگذاردنی . [ گ ُ دَ ] (ص لیاقت ) وانهادنی . بازگذاشتنی . واگذاشتنی . رها کردنی . ترک گفتنی . تسلیم کردنی . قابل واگذاردن . رجوع به واگذاردن شود.
-
نوشتنی
لغتنامه دهخدا
نوشتنی . [ ن َ وَ ت َ ](ص لیاقت ) نوردیدنی . طی کردنی . رجوع به نوشتن شود.
-
قابل تردید
لغتنامه دهخدا
قابل تردید. [ ب ِ ل ِ ت َ ] (ص مرکب ) مشتبه . تردید کردنی .
-
قابل فرض
لغتنامه دهخدا
قابل فرض . [ ب ِل ِ ف َ ] (ص مرکب ) فرض کردنی . تصورکردنی . قابل تصور.
-
قابل قیاس
لغتنامه دهخدا
قابل قیاس . [ ب ِ ل ِ ] (ص مرکب ) قیاس کردنی . قیاس پذیر.
-
افگاردنی
لغتنامه دهخدا
افگاردنی .[ اَ دَ ] (ص لیاقت ) خستنی . مجروح کردنی . فگاردنی .
-
خوش آیندی
لغتنامه دهخدا
خوش آیندی . [ خوَش ْ / خُش ْ ی َ ] (حامص مرکب ) پذیرفتنی . قبول کردنی .
-
نوردیدنی
لغتنامه دهخدا
نوردیدنی . [ ن َ وَ دی دَ ] (ص لیاقت ) طی کردنی . سپردنی . ازدرِ نوردیدن . قابل نوردیدن . رجوع به نوردیدن شود.