کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرایم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرایم
لغتنامه دهخدا
کرایم . [ ک َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کریمة. زنان بامروت . (فرهنگ فارسی معین ). || بزرگ قدر. ارجمند : هرگونه تحف و هدایا از کرایم اموال صامت و ناطق و نفایس اجناس لایق و فایق را وسیله ٔ سعادت یک التفات از بندگان آستان اقبال آشیان می ساختند. (ظفرنامه ٔ یز...
-
جستوجو در متن
-
مکتسبات
لغتنامه دهخدا
مکتسبات . [ م ُ ت َ س َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مکتسبه . کسب کرده شده ها : به کرایم عادات ، آثار مکتسبات خویش با آن ضم گردانیده . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 177). و رجوع به مکتسبه شود.
-
کریمه
لغتنامه دهخدا
کریمه . [ ک َ م َ ] (ع ص ، اِ) کریمة. زن نیک خوی . (فرهنگ فارسی معین ). || در تداول ترکان عثمانی دختر را گویند چنانکه گویند کریمه ٔ شما و کریمه ٔ ایشان دختر شما و دختر ایشان . (یادداشت مؤلف ). دختر. صبیه . فرزند مادینه : اما چنان باید که این دو کریم...
-
خسار
لغتنامه دهخدا
خسار. [ خ َ ] (ع اِمص ) گمراهی . خسارة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || هلاکی . خسارة. || غدر. خساره . || زیانکاری . خساره . (منتهی الارب ). || بدبختی و خواری . (یادداشت بخط مؤلف ) : و از خزاین و کرایم اموال و ساز و اسلحه چندان بریختند که اگر عش...
-
خمول
لغتنامه دهخدا
خمول . [ خ ُ ] (ع اِمص ) گمنامی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) : ماسزا داریم که منزلتی .... و بدین خمول و انحطاط راضی نباشیم . (کلیله و دمنه ). آنکه بخمول راضی گردد نزدیک اهل مروت وزنی ندارد. (کلیله و دمنه ). نشاید پادشاهان را که ...
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن ابی الحرث . احمدبن محمد. از آل فریغون . داماد ناصرالدین سبکتکین . در ترجمه ٔ تاریخ یمینی (چ طهران ص 306) آمده است : و ابوالحرث احمدبن محمد غرّه ٔ دولت و انسان مقلت و جمال خلّت و طرازحلّت ایشان (آل فریغون ) بود با همتی عا...
-
خطبه
لغتنامه دهخدا
خطبه . [ خ ِ ب َ ] (ع اِمص ) خواستگاری زن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) : خلیفه ٔ عباسه را بجعفر داد، خطبه خواند. (تاریخ بخارای نرشخی ).این پیرزن هنوز عروس کرم نزادپس سر چرا بخطبه ٔ این زن درآورم . خاقانی .طغانجق والی سرخس را با ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد مکنی به ابوالحرث فریغونی . در ترجمه ٔ تاریخ یمینی آمده (ص 305 ببعد): ولایت جوزجان در مدت ایام آل سامان ، آل فریغون را بود اباً عن جد میراث رسیده و از سلفی بخلفی منتقل گشته و بعد همم و غور کرم و مکارم شیم ایشان از ادرا...