کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کراهیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کراهیة
لغتنامه دهخدا
کراهیة. [ ک َ ی َ ] (ع مص ) ناپسند داشتن چیزی را. (از منتهی الارب ). دوست نداشتن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کَراهة.کُره یا کِره . مَکرَهة یا مکرُهة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کراهیت . رجوع به مکرهة، کره و کراهة شود. || دشوار شدن . (ت...
-
واژههای همآوا
-
کراهیت
لغتنامه دهخدا
کراهیت . [ ک َ ی َ / ک َ هی ی َ ] (ع اِمص ) کراهیة. ناپسندی . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). بیزاری . (یادداشت مؤلف ). نفرت . بی میلی . (فرهنگ فارسی معین ) : اگر چیزی رفته است که از آن وهنی به جاه وی یا کراهیتی به دل وی پیوسته است ، آن را بواجبی دریا...
-
جستوجو در متن
-
کره
لغتنامه دهخدا
کره . [ ک َ / ک ُرْه ْ ] (ع مص ) کَراهة. کراهیة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مَکرَهة. ناپسند داشتن چیزی را. (منتهی الارب ). مقابل دوست داشتن . (از اقرب الموارد). دشخوار داشتن . (تاج المصادر). || دشوار شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 81). رجوع به...
-
دشوار داشتن
لغتنامه دهخدا
دشوار داشتن . [دُش ْ ت َ ] (مص مرکب ) سخت پنداشتن . || صعب بودن . با سختی قرین بودن . مشکل داشتن . کراهة. کراهیة. کره . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ) : یکی منزلست این که هرک اندرو شدبرون آمدن سخت دشوار دارد. ناصرخسرو.مکروه ؛ دشوارداشته . (دهار).
-
کراهة
لغتنامه دهخدا
کراهة. [ ک َ هََ ] (ع مص ) ناپسند داشتن چیزی را. (منتهی الارب ). دوست نداشتن . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). کَره یا کُره . کَراهیة. مَکرَهة یا مَکرُهة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ناپسند گردیدن . یقال : ما کان کریهاً فکره . (از منتهی الارب...
-
کراهیت
لغتنامه دهخدا
کراهیت . [ ک َ ی َ / ک َ هی ی َ ] (ع اِمص ) کراهیة. ناپسندی . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). بیزاری . (یادداشت مؤلف ). نفرت . بی میلی . (فرهنگ فارسی معین ) : اگر چیزی رفته است که از آن وهنی به جاه وی یا کراهیتی به دل وی پیوسته است ، آن را بواجبی دریا...
-
دشمن داشتن
لغتنامه دهخدا
دشمن داشتن . [ دُ م َ ت َ ] (مص مرکب ) مکروه داشتن و نفرت داشتن و تنفر داشتن . (ناظم الاطباء). خصم بشمار آوردن . ابغاض . (تاج المصادر بیهقی ). احصاف . اصلاف . (منتهی الارب ). بغض . تبغیض . (دهار). خزو. خوز. (منتهی الارب ). شناء. شناءة. شنان . (دهار)....