کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کراراً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کراراً
لغتنامه دهخدا
کراراً. [ ک ِ رَن ْ ] (از ع ، ق ) باربار. چندین بار. (ناظم الاطباء). بتکرار. بکرات . مکرراً. (فرهنگ فارسی معین ) . به دفعات .
-
واژههای مشابه
-
کرارا
لغتنامه دهخدا
کرارا. [ ک ُ ] (اِ) چوب زیرین در. چوب آستانه ٔ در. کرار. || زمینی که برای زراعت آماده ساخته و اطراف آن را بلند کرده باشند. (ناظم الاطباء). کُرار. رجوع به کُرار شود.
-
واژههای همآوا
-
کرارا
لغتنامه دهخدا
کرارا. [ ک ُ ] (اِ) چوب زیرین در. چوب آستانه ٔ در. کرار. || زمینی که برای زراعت آماده ساخته و اطراف آن را بلند کرده باشند. (ناظم الاطباء). کُرار. رجوع به کُرار شود.
-
جستوجو در متن
-
تارةً بعد اخری
لغتنامه دهخدا
تارةً بعد اخری . [ رَ تَم ْ ب َ دَ اُ را ] (ع ق مرکب ) کراراً. مکرر. چندین بار. چندین نوبت . پیاپی .
-
مراراً
لغتنامه دهخدا
مراراً. [ م ِ رَن ْ ] (ع ق ) بارها. به کرات عدیده . چندین بار. (یادداشت مؤلف ). بارها. کراراً. مکرراً. (ناظم الاطباء). رجوع به مرار و مرة شود.
-
زیتون جبل
لغتنامه دهخدا
زیتون جبل . [ زَ ج َ ب َ ] (اِخ ) کوهی در شرق اورشلیم . عیسی کراراً از آن بالا رفت . زیتونستان جثسیمانی در دامنه ٔ غربی آن واقع است (دوم سموئیل 15:35، متی 21:1). (دایرة المعارف فارسی ).
-
اغجی
لغتنامه دهخدا
اغجی . [ ] (اِ) این کلمه ترکیست و بمعنی حاجب و خاصه ٔ پادشاه باشد که وسیله ٔ رسانیدن مطالب و رسایل پادشاهانست به اعیان دولت ، چنانکه در تاریخ بیهقی کراراً به این معنی آمده و ظاهراًیکی از مصطلحات بسیار متداول دربار ایران در قرن چهارم و پنجم بوده است ....
-
اسماء
لغتنامه دهخدا
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) بنت محمد، خواهر قاضی القضاة نجم الدین بن صصری است . کنیه اش ام ّمحمد و از مشاهیر محدّثات و زاهدات بود و او از بزرگترین علمای عهد خود استماع احادیث کرد. و کراراً بحج بیت اﷲ رفت . مولد وی سال 638 هَ . ق . و وفات 733 است . (از قاموس...
-
اسنوری
لغتنامه دهخدا
اسنوری . [ اِ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر دانشمندان ایسلاند. مولد وی سال 1178 م . در شهرک داله سیسل از کشور ایسلاند. وی به سال 1241 بقتل رسید. دو تصنیف راجع به اساطیر و ضروب امثال جزیره ٔ مزبور در زبان ایسلاند دارد که کراراً طبع ونشر و بزبان های سوئدی و ل...
-
بارها
لغتنامه دهخدا
بارها. (اِ مرکب ) جمع بار ونیز بمعنی اکثر. (آنندراج ). جمع بار. (دِمزن ). مراراً. کراراً. چندین بار. چندین دفعه . مکرر. بمرات . بکرات . (دِمزن ). کرات . تارات . غالباً. (دِمزن ). ج ِ بارو در موقع معین فعل بیشتر استعمال میشود مانند بارها بشما گفتم . ی...
-
تنکابنی
لغتنامه دهخدا
تنکابنی . [ ت َ ب ُ / ت ُ ب ُ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن میرزا سلیمان بن محمد رفیعبن عبدالمطلب تنکابنی العجمی الشیعی . او راست : اسرارالمصائب . اکلیل المصائب . انیس الذاکرین . بحرالبکا. بدیعالاحکام . شرح شرائعالاسلام فی فقه الشیعه . تذکرةالعلماء. توشیح ا...
-
مرة
لغتنامه دهخدا
مرة. [ م َرْ رَ ] (ع اِ) یک بار انجام دادن کاری . (از اقرب الموارد).یک بار. (دهار). یک دفعه . ج ، مَرّ، مِرار، مِرَر، مُرور، مَرّات . (اقرب الموارد).- ذات مرة ؛ یک بار. (ناظم الاطباء).- مرة جیش و مرة عیش ؛ گاه جنگ و گاه صلح ، هم محنت و هم راحت . (نا...