کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کراث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کراث
لغتنامه دهخدا
کراث . [ ک َرْ / ک ُرْ را ] (ع اِ) به اقسام تره اطلاق شود. (فرهنگ فارسی معین ). نوعی از تره و گندنا. (منتهی الارب ). نوعی تره که گندنا گویند. (ناظم الاطباء). تره ای بدبوی که شامی آن چون پیاز و نبطی آن چون سیراست و نوعی از آن سر ندارد و در مصر کراث ال...
-
کراث
لغتنامه دهخدا
کراث .[ ک َ ] (ع اِ) درختی بزرگ که در کوههای طایف روید. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). واحد آن کَراثة است . (از اقرب الموارد). || (اِخ ) نام کوهی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
کراس
لغتنامه دهخدا
کراس . [ ک َ ] (اِ) در اصطلاح خطاطان ، کرسی . (از فرهنگ فارسی معین ) : اصول و ترکیب ، کراس و نسبت ، صعود و تشمیر، نزول و ارسال . (اصول خطوط سته فتح اﷲبن احمد سبزواری از فرهنگ فارسی معین ).
-
کراس
لغتنامه دهخدا
کراس . [ ک ُ ] (اِ) پرنده ای باشد سیاه و سفید که بر کنار آب نشیند و دم جنباند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کراش . کراک . دم جنبانک . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کراس
لغتنامه دهخدا
کراس . [ ک ُرْ را ] (ع اِ) جزوی از کتاب که غالباً محتوی هشتاد برگ است . ج ، کَراریس . (از اقرب الموارد). رجوع به کُرّاسة شود. || ج ِ کُرّاسة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به کراسة شود.
-
جستوجو در متن
-
عطارا
لغتنامه دهخدا
عطارا. [ ] (اِ) به سریانی کراث است . (مخزن الادویه ). و رجوع به کراث شود.
-
لک
لغتنامه دهخدا
لک . [ ل َ ] (اِ) نامی که در شفارود به کراث دهند. رجوع به کراث شود.
-
کرات
لغتنامه دهخدا
کرات . [ ک ُرْ را ] (ع اِ) کُرّاث . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کراث شود.
-
افریط
لغتنامه دهخدا
افریط. [ ] (اِ) کراث الکرم . (یادداشت دهخدا).
-
طیطانة
لغتنامه دهخدا
طیطانة. [ ن َ ] (ع اِ)یکی طیطان که کراث بری است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
فراسینا
لغتنامه دهخدا
فراسینا. [ ف َ ] (معرب ، اِ) به یونانی کراث است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
شنا
لغتنامه دهخدا
شنا. [ ] (اِ) کراث جبلی است که به یونانی فراسیون نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
-
قلفوط
لغتنامه دهخدا
قلفوط. [ ] (معرب ،اِ) اسم شامی کراث شامی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).