کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کدح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کدح
لغتنامه دهخدا
کدح . [ ک َ ] (ع اِ) خراش . یقال : به کدح ، ای خدش . و قیل الکدح اکثر من الخدش . ج ، کُدوح . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کردار خواه شر باشد و یا خیر. || کوشش و کسب .(ناظم الاطباء). و رجوع به کدح در معنی مصدری شود.
-
کدح
لغتنامه دهخدا
کدح . [ ک َ ] (ع مص ) کوشش نمودن و کردن کاری را برای ذات خود خیر باشد یا شر. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کار کردن . (ترجمان جرجانی ص 81) (زوزنی ). || خراشیدن روی را یا بوجهی معیوب ساختن یا تباه گردانیدن آن . (آنندراج ) (از منتهی ا...
-
واژههای همآوا
-
کده
لغتنامه دهخدا
کده . [ ک َ دَ / دِ ] (اِ) کتگ . کت . کث . کذ. کد. کنده . کند. گند. گنده . جَند. جنده . غَند. (یادداشت مؤلف ).بمعنی خانه باشد همچون بتکده . (برهان ) : تکین بدید بکوی اوفتاده مسواکش ربود تا بردش باز جای و باز کده یکی بگفت نه مسواک خواجه گنده شده ست ک...
-
کده
لغتنامه دهخدا
کده . [ ک َدْه ْ ] (ع اِ) کوفتی که از سنگ و جز آن رسد چندانکه اثر سخت کند. ج ، کُدوه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خراش و خدشه . ج ، کدوه . (ناظم الاطباء).
-
کده
لغتنامه دهخدا
کده . [ ک َدْه ْ ] (ع مص ) سخت زدن که اثر سخت کند. (از اقرب الموارد). کوفتن با سنگ و مانند آن چندان که اثر سخت کند. (ناظم الاطباء). خراشیدن و کوفتن به سنگ . (تاج المصادر بیهقی ). || رسیدن چیزی به صورت پس خراشیدن آنرا. (لغة فی کدح ) (از ناظم الاطباء)....
-
کده
لغتنامه دهخدا
کده . [ ک ُ /ک َدْه ْ ] (ع اِ) آوازی است که ددان را بدان زجر کنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
کده
لغتنامه دهخدا
کده . [ ک ُ دَ / دِ ] (اِ) ملازه را گویند و آن تکمه مانندی باشد در انتهای کام . (برهان ). ملاز. لهات . (صحاح الفرس ). کام . زبان کوچکه . (یادداشت مؤلف ) : در جهان دیده ای از این جلبی ؟کده ای برمثال خرطومی . معروفی . || بمعنی خراش و خراشیدن هم آمده ا...
-
جستوجو در متن
-
کتح
لغتنامه دهخدا
کتح . [ ک َ ] (ع اِ) خراش سنگ ریزه کمتر از کدح . (منتهی الارب ). خراشی که بجلد رسد کمتر از کدح . (ناظم الاطباء). و رجوع به کدح شود.
-
کدوح
لغتنامه دهخدا
کدوح . [ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ کَدح . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به کدح شود.
-
کذح
لغتنامه دهخدا
کذح . [ ک َ ] (ع مص ) خاک و سنگ ریزه انداختن باد بر کسی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). لغتی است در کدح . (از اقرب الموارد). رجوع به کدح شود.
-
کدوه
لغتنامه دهخدا
کدوه . [ ک ُ ] (ع مص ) خراشیدن روی . (منتهی الارب ). رجوع به کدح و کَده شود.
-
کده
لغتنامه دهخدا
کده . [ ک َدْه ْ ] (ع مص ) سخت زدن که اثر سخت کند. (از اقرب الموارد). کوفتن با سنگ و مانند آن چندان که اثر سخت کند. (ناظم الاطباء). خراشیدن و کوفتن به سنگ . (تاج المصادر بیهقی ). || رسیدن چیزی به صورت پس خراشیدن آنرا. (لغة فی کدح ) (از ناظم الاطباء)....
-
خراشیدن
لغتنامه دهخدا
خراشیدن . [ خ َ دَ ] (مص ) خاریدن . (ناظم الاطباء). شخودن . (یادداشت بخط مؤلف ). || ریش کردن . مجروح ساختن . (ناظم الاطباء). نوک ناخنها کشیدن با کمی شدت بر تن تا پوست آن رود. (یادداشت بخط مؤلف ). خدش . (زوزنی ). کَدش . خَلب . (منتهی الارب ) : نبردش...