کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کثار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کثار
لغتنامه دهخدا
کثار. [ ] (اِ) به لغت بربری جوز ارقم است . (فهرست مخزن الادویة) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
کثار
لغتنامه دهخدا
کثار. [ ک ُ / ک َ ] (ع ص ، اِ) بسیار. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). || گروه بسیار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جماعات . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
کسار
لغتنامه دهخدا
کسار. [ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان رشت . جلگه و معتدل است . و243تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کسار
لغتنامه دهخدا
کسار. [ ک ُ ] (ع اِ) ریزه و شکسته از چیزی . کسارة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
کسار
لغتنامه دهخدا
کسار. [ ک ُ ] (نف مرخم ) گسار. گسارنده . خورنده باشد و امر به این معنی هم هست یعنی بخور لیکن این لفظ را به غیر از غمگسار و میگسار با چیزی دیگر ترکیب نکرده اند و نان گسار و آب گسار نگفته اند و با کاف فارسی مشهور است اما در مؤید الفضلاء با کاف تازی نو...
-
جستوجو در متن
-
کیثر
لغتنامه دهخدا
کیثر. [ ک َ ث َ ] (ع ص ) بسیار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کَثِر. کثیر. کُثار. (اقرب الموارد). || مرد بسیار خیر و نیکویی و بسیاردهش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
شرنگ
لغتنامه دهخدا
شرنگ . [ ش َرَ ] (اِ) حنظل . (ناظم الاطباء). خربزه ٔ تلخ که آن را تلخک و کبست نیز گویند. به معنی اخیر منقول از زبان گویاست . (شرفنامه ٔ منیری ). خربزه ٔ تلخی باشد که در صحرا سبز شود و آن را به تازی حنظل خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) (از غیاث اللغات ) (بر...