کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کتیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کتیع
لغتنامه دهخدا
کتیع. [ ک َ ] (ع ص ) ناکس . (منتهی الارب ). لئیم . (از اقرب الموارد). مرد ناکس و لئیم . (ناظم الاطباء). || تمام . (از منتهی الارب ) تام . (از اقرب الموارد). حول کتیع؛ سال تمام . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (اِ) کس . یقال مابه ...
-
واژههای همآوا
-
کتیا
لغتنامه دهخدا
کتیا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان بند بخش نور مازندران . (ازسفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 110 و ترجمه ٔ ص 149).
-
جستوجو در متن
-
کتاع
لغتنامه دهخدا
کتاع . [ ک ُ ] (ع اِ) کتیع. (منتهی الارب ). ما بالدار کتاع ؛ نیست در خانه کسی . (ناظم الاطباء). رجوع به کتیع شود.
-
ناکس
لغتنامه دهخدا
ناکس . [ ک َ ] (ص مرکب ) بدسرشت . فرومایه . کمینه . دون . پست . خوار. ذلیل . (از ناظم الاطباء). دنی . (دهار) (منتهی الارب ). خسیس . (زمخشری ) (دهار). مردم فرومایه و بدجوهر. (آنندراج ). رذل . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). نالایق . نااهل . (غیاث ). ...