کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کتمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کتمان
لغتنامه دهخدا
کتمان . [ ک ِ ] (ع مص ) پنهان شدن . (فرهنگ فارسی معین ). || پنهان داشتن . (از منتهی الارب ). پنهان کردن . (آنندراج ). پوشیدن و پنهان کردن چیزی . (ترجمان القرآن جرجانی ص 81). پوشیدن راز.(دهار) (تاج المصادر بیهقی ). پوشیدن گواهی و جز آن .(غیاث اللغات )...
-
کتمان
لغتنامه دهخدا
کتمان . [ ک ُ / ک ِ] (ع اِ) گیاه وسمه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . رجوع به کَتَم شود. || (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). ابومنصور گفت نام بلدی است از بلاد قیس . (معجم البلدان ). || کوهی است . (از منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). ابوزیاد گفت ...
-
واژههای مشابه
-
کتمان کردن
لغتنامه دهخدا
کتمان کردن . [ ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنهان کردن . نهان داشتن . (فرهنگ فارسی معین ). پوشیدن . نهان کردن . کتم کردن : آنگه باشد که ایشان آرزو کنند که با زمین هموار شدندی و این کتمان نکردندی . (کشف الاسرار از فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
حق پوشی
لغتنامه دهخدا
حق پوشی . [ ح َ ] (حامص مرکب ) مخفی کردن حقیقت . کتمان راستی .
-
نهانداشت
لغتنامه دهخدا
نهانداشت . [ ن ِ / ن َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) کتمه . (منتهی الارب ). کتم . کتمان .
-
اکتام
لغتنامه دهخدا
اکتام . [ اِ ] (ع مص ) پر کردن مشک . (تاج المصادر بیهقی ). || مکاتمه . کتمان . پنهان داشتن . نهان داشتن . (از یادداشت مؤلف ).
-
کیفسام
لغتنامه دهخدا
کیفسام . [ ک َ / ک ِ ف َ ] (اِ) به معنی کتمان است و آن سر نگاه داشتن رازها باشد یعنی افشای راز نکردن . (برهان ) (از آنندراج ). کتمان سر و نگاهداری راز و افشا نکردن آن . (ناظم الاطباء). ظاهراً برساخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین )...
-
بازنهفتن
لغتنامه دهخدا
بازنهفتن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ هَُ ت َ ] (مص مرکب ) پنهان کردن . نهفتن . پنهان داشتن . کتمان کردن : به خورشیدرویان سپهدار گفت مر این خواب را باز باید نهفت .فردوسی .
-
کتم کردن
لغتنامه دهخدا
کتم کردن . [ ک َ ک َ ] (مص مرکب ) پوشیدن راز. (ناظم الاطباء). مکتوم کردن . کتمان کردن . تلبیس کردن . ملتبس کردن . استکتام . (یادداشت مؤلف ).- کتم شهادت کردن ؛ امتناع از گواهی دادن . (ناظم الاطباء).
-
مستلفث
لغتنامه دهخدا
مستلفث . [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استلفاث . استنباطکننده . || گیرنده چیزی را بطور کامل . || کتمان کننده خبر را. || برآورنده حاجت را. (از اقرب الموارد). رجوع به استلفاث شود.
-
ملتبیة
لغتنامه دهخدا
ملتبیة. [ م ُ ت َ ی َ ] (ع اِمص ) برابری با دیگری در مرتبه و درجه و شراکت و انبازی و همسری . (ناظم الاطباء): بینهم الملتبیة؛ میان آنها اشتراک و مساوات است و یکی از دیگری از راه انکار چیزی را کتمان نمی کند. (از اقرب الموارد).
-
پوشنده
لغتنامه دهخدا
پوشنده . [ ش َ دَ / دِ ] (نف ) آنکه چیزی بر تن یا بر چیز دیگر پوشد. آنکه پوشد. || آنکه مستور دارد. آنکه مخفی کند. آنکه کتمان کند. ساتر. ساترة. کاتم . کاتمه : بر فضل تست تکیه ٔ امیدوار از آنک پاشنده ٔ عطائی و پوشنده ٔ خطا. خاقانی .|| بسیارپوشنده . ستا...
-
دمس
لغتنامه دهخدا
دمس . [ دَ ] (ع مص ) سخت تاریک شدن . || پنهان کردن چیزی را در خاک . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پنهان کردن و بپوشانیدن چیز. در گور کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || دفن کردن در خاک زنده یا مرده را. || پوشاندن چیزی را....