کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کتائب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کتائب
لغتنامه دهخدا
کتائب . [ ک َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ کتیبه که به معنای لشکر است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ج ِ کتیبه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : ثنا و ستاگوی او در بزم ، بذل مواهب و در رزم قرع کتائب . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 447). و با مراکب و کتائب و عساکر وم...
-
جستوجو در متن
-
وادی دی
لغتنامه دهخدا
وادی دی . [ دَی ی ] (اِخ ) نام جایی در اندلس است . ابن عبدربه در ارجوزه یا تاریخ منظومی که برای عبدالرحمان خلیفه ٔ اموی اندلس سروده نام آن را در شمار قلاع فتح شده ٔ او یاد کرده است :و زعزعت کتائب السلطان بکل مافیها من البُنیان فکان من اول حصن زعزعواو...
-
کتیبة
لغتنامه دهخدا
کتیبة. [ ک َ ب َ ] (ع اِ) جیش و به قولی دسته ای از آن که گرد آمده باشند و به قولی گروه اسبان گرد آمده و به قولی گروه اسبان غارت کنندگان از صد تا هزار. (از اقرب الموارد). لشکر یا گروه اسبان گرد آمده یا گروه اسبان غارت کنندگان از صد تا هزار. (منتهی الا...
-
مطائب
لغتنامه دهخدا
مطائب . [ م َ ءِ ] (ع اِ) (از «طی ب ») بهترین و برگزیده ٔ هر چیزی ، واحد ندارد. اطائب مثله . یا مطائب در خرمای تر و مانند آن و اطائب در شترهای کشتنی به کار می رود یا واحد آن مَطیَب یا مَطاب و مَطابة است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیطالمح...
-
کتایب
لغتنامه دهخدا
کتایب . [ ک َ ی ِ ] (ع اِ) کتائب . ج ِ کتیبه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).لشکرها : و مردم شهر اندر حالت اختلاط کتایب و اختراط قواضب و تمکین یافتن نیزه ها در سینه ها...با ایشان مقاومت نتوانند کرد. (تاریخ بیهق ص 14).معمور به حشمتش اقالیم منصور به دو...
-
رجح
لغتنامه دهخدا
رجح . [ رُ ج ُ ] (ع ص ، اِ) کاسه های پر از اشکنه و گوشت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ): جفان رحج ؛ کاسه های پر از اشکنه و گوشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || لشکرهای گران . (آنندراج ): کتائب رجح ؛ لشکرهای گران . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). لش...
-
حامد
لغتنامه دهخدا
حامد.[ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حمد. ستایشگر. حمدکننده .درودفرستنده . سپاسگزار. ستاینده . (دهار). ج ، حامدون : التائبون العابدون الحامدون السائحون . (قرآن 112/9). وجود مبارک خود را ذلیل عزت و اسیر شوکت و رهین منت بیگانه نساخت ، و ثنا و ستاگوی او در ...
-
مقانب
لغتنامه دهخدا
مقانب . [ م َ ن ِ ] (ع اِ)ج ِ مِقنَب . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مقنب شود. || گرگهای بسیار شکار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گروهی از سواران که برای غارت جمع شوند. (از اقرب الموارد) : ایشان را از کمات ک...
-
ابیض
لغتنامه دهخدا
ابیض . [ اَ ی َ ] (اِخ ) یاابیض المدائن یا قصر ابیض . نامی است که عرب بقصر ساسانیان در مدائن داده اند. یاقوت گوید: او یکی از عجائب دنیا و تا زمان مکتفی برپای بود و این همان قصر است که بحتری شاعر عرب آنرا بدین گونه وصف کرده است :و لقد رابنی بنوبن عمی ...
-
ابوالمؤید
لغتنامه دهخدا
ابوالمؤید. [ اَ بُل ْ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) موفق بن احمدبن محمد مکّی خوارزمی . ملقب به اخطب ، خطیب . در نامه ٔ دانشوران آمده : اگرچه بعنوان خطیب خوارزمی و به کنیه ای که ابوالمؤید است هم اشتهار دارد و لکن به اخطب خوارزم پیش از آن دو عنوان و بیش از ...
-
طاق کسری
لغتنامه دهخدا
طاق کسری . [ ق ِ ک ِ س را ] (اِخ ) مشهورترین بنائی که پادشاهان ساسانی ساخته اند. قصری است که ایرانیان طاق کسری یا ایوان کسری مینامند و هنوز ویرانه ٔ آن در محله ٔ اسپانبر موجب حیرت سیاحان است . ساختمان این بنا را در داستانها بخسرو اول نسبت داده اند به...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد پسر محمد ثالث معروف بسلطان احمد خان اول . چهاردهمین از سلاطین عثمانی و نسب او مستقیماً بسیزده واسطه بسلطان عثمان غازی منتهی شود. مولد او به سال 998 هَ . ق . بودو در 1012 پس از وفات پدر به سن چهارده سالگی بتخت سلطنت عث...