کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کبوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کبوک
لغتنامه دهخدا
کبوک . [ ک َ ] (اِ) مرغی است کبودرنگ بمقدار باشه و گویند که با هم جنس خود جفت نشود. (برهان ). مرغی است کبود به مقدار باشه و گویند با غیر خویش نیز جفت شود و گویند اگر نر جانور دیگر را ببیند در زمان ماده گردد و با او جفت شود و شاهد بازان استخوان آن را ...
-
کبوک
لغتنامه دهخدا
کبوک . [ ک َب ْ بو ] (اِ) کَبوک . (فهرست مخزن الادویه ). چکاوک باشد که عربان ابوالملیحش خوانند. (برهان ) (از فهرست مخزن الادویه ). چکاوک و ابوالملیح . (ناظم الاطباء). رجوع به کَبوک شود.
-
جستوجو در متن
-
کپاک
لغتنامه دهخدا
کپاک . [ ک َ ] (اِ) مرغکی باشد کبود و سفید و دم دراز که او را دمسیجه نیز گویندبر لب آب نشنید و دم جنباند. (برهان ) (آنندراج ). دم جنبانک . (ناظم الاطباء). کبوک . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کپوک
لغتنامه دهخدا
کپوک . [ ک َ / ک َپ ْ پو ] (اِ) کپاک . کبوک . (فرهنگ فارسی معین ). پرنده ای است که با غیر جنس خود هم جفت شود و اگر احیاناً کپوک ، نر پرنده ٔ دیگر را بیند فی الحال ماده گردد و با او جفت شود. گویند با خود نگاه داشتن استخوان او، قوت باه دهد.(برهان ) (از...
-
ابوالملیح
لغتنامه دهخدا
ابوالملیح . [ اَ بُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) چکاو. چکاوَک . (دهار). کوبنکک . (مهذب الاسماء). قُبَّره . قنبره .کونیکک . (نسخه ای از مهذب الاسماء). کاکلی . خول . بوالملیح . کوکینه . کونیکه . کبّوک . چغو. چغوک . چکوک . صفرد.مرغکیست خرد شبیه به گنجشک ، کاکل...