کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کبسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کبسته
لغتنامه دهخدا
کبسته . [ ک َ ب َ ت َ / ت ِ ] (اِ) حنظل . (برهان ). || زهر گیاه . (برهان ) : با اینهمه لطافت و شیرینی سخن با من به گاه طعنه زدن چون کبسته ای . نزاری قهستانی (از فرهنگ رشیدی ).رجوع به کبست شود.
-
جستوجو در متن
-
کبستو
لغتنامه دهخدا
کبستو. [ ک َ ب َ ] (اِ) کبست . کبسته . حنظل . (برهان ) (از ناظم الاطباء). کدوی تلخ . (ناظم الاطباء). || زهر گیاه . (برهان ) (از ناظم الاطباء). رجوع به کبست شود.
-
حنظل
لغتنامه دهخدا
حنظل . [ ح َ ظَ ] (ع اِ) ثمر گیاهی است بقدر خربوزه ٔ خرد در نهایت تلخی که آنرا خربوزه ٔ ابوجهل گویند و آنچه بر درخت منحصر بیکی باشد از جمله ٔ سموم قتاله است ، بدان جهت که تمامی قوه ٔ سمیه درخت در آن مجتمع میشود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم...
-
کبست
لغتنامه دهخدا
کبست . [ ک َ ب َ ] (اِ) رستنیی باشد تلخ شبیه به دستنبوی که به عربی حنظل و به فارسی خربوزه ٔ تلخ گویند. (برهان ). نام فارسی حنظل است .(حاشیه ٔ برهان چ معین ). حنظل . (آنندراج ) (مفاتیح العلوم ) (از فرهنگ جهانگیری ). || گیاهی است که همچون زهر سخت ناخوش...