کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کباث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کباث
لغتنامه دهخدا
کباث . [ ک َ ] (ع اِ) ثمر و بر درخت پیلو که خوب و نیک پخته و رسیده باشد.(از آنندراج ) (از منتهی الارب ). رجوع به اراگ شود.
-
واژههای همآوا
-
کباس
لغتنامه دهخدا
کباس . [ ] (اِ) وزنی است معادل شش درهم و نیم . (مفاتیح العلوم ).
-
کباس
لغتنامه دهخدا
کباس . [ ک ُ ] (ع ص ) بزرگ سر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || نره ٔ سطبر بزرگ سر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ضخیم . (دزی ج 2ص 439). || مرد سر در زیر جامه فروکشیده ٔخفته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
کباس
لغتنامه دهخدا
کباس .[ ک ُ ] (اِخ ) پسر جفربن ثعلبه است . (منتهی الارب ).
-
کباص
لغتنامه دهخدا
کباص . [ ک ُ ] (ع ص ) کباصة. قوی و توانا بر کار از شتر و خر و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
پیلو
لغتنامه دهخدا
پیلو. (اِ) اراک . چوبی که بدان مسواک کنند و عربان اراک خوانند. (برهان ). چوب دندان شوی . درختی است که بچوب آن مسواک کنند و آنرااراک گویند. (منتهی الارب ): عرمض ، عرماض ؛ درخت خرد کنار و پیلو. (منتهی الارب ). || بار درخت اراک را نیز گفته اند. (برهان )...
-
چوج
لغتنامه دهخدا
چوج . (اِ) اراک . شجرةالسواک درخت مسواک . مسواک . در بندرعباس آن را چوج مینامند. از این درختچه دوگونه در گرمسیرهای جنوب ایران بحال وحشی دیده میشود. از قبیل گااوما در بندرعباس و قسمی که در چاه بهار است . و میوه ٔ آن به کباث موسوم است . (یادداشت مؤلف ...
-
ادویه
لغتنامه دهخدا
ادویه . [ اَدْ ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) ج ِ دَواء. داروها. عقاقیر : هر کس بکاشان ... رسیده ... بر دارالمرضی و فاروقهای ثمین و انواع ادویه و معاجین و تفرقه ٔ آن بر فقراء و مساکین اطلاع یافته داند... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 22). || گاه در تداول عوام ادوی...
-
اراک
لغتنامه دهخدا
اراک . [ اَ ] (ع اِ) درختی است که بچوب آن مسواک کنند. (منتهی الارب ). درخت پیلو که از بیخ آن مسواک سازند. (غیاث اللغات ). از بیخها و شاخهای آن مسواک سازند و برگهای آن بشتران چرانند و آنرا بهندی پیلو خوانند. (آنندراج ). برگش در زمستان بریزد. درختی است...