کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاگل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاگل
لغتنامه دهخدا
کاگل . [ گ َ ] (اِ) کلک و قلم تحریر. || نی میان تهی که در میان آب روید. (ناظم الاطباء). ظاهراً تحریفی است از کاکوگل .
-
کاگل
لغتنامه دهخدا
کاگل . [ گ ِ ] (اِ مرکب ) مخفف کاهگل . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
قلام
لغتنامه دهخدا
قلام . [ ق ُل ْ لا ] (ع اِ) نوعی از شوره ٔ گیاه که قاقلی نامندش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ابوالعلاء گوید : لولا غضا نجد و قُلاّمُه ُلم یُثْن َ بالطیب علی رنده . (از اقرب الموارد).قاقلی است . (فهرست مخزن الادویه ). و نزدبعضی رعی الابل است . (تح...
-
حاذق
لغتنامه دهخدا
حاذق . [ ذِ ] (اِخ ) یکی از اطبا و شعرای پارسی گوی هند است . صاحب تذکره ٔ صبح گلشن گوید: حکیم محمد اسحاق بن علی حسین از اجله ٔ سادات قصبه ٔموهان مضاف بدارالاماره ٔ لکنهو است . خوش فکر و بلندخیال و نکته جو و بکلیات و جزئیات علم و عمل طب ماهر و حاذق و ...