کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کاکول
لغتنامه دهخدا
کاکول . (اِ) بمعنی کاکل است که موی میان سر مردان و پسران و اسب و استر باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به کاکل شود. || اسم هندی شقاقل است . رجوع به شقاقل در مخزن الادویه شود.
-
کلغی
لغتنامه دهخدا
کلغی . [ ک َ ] (اِ) کاکل . اتاقه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ بعد شود. || کلگی و جیغه . (ناظم الاطباء).
-
کله مشکین
لغتنامه دهخدا
کله مشکین . [ ک ُ ل َه ْ م ُ ] (اِ مرکب ) زلف و کاکل . (ناظم الاطباء).
-
کویله
لغتنامه دهخدا
کویله . [ ک َ ل َ / ل ِ ] (اِ) به معنی کاکل باشد که موی میان سر است ، و کویله [ ی َ ل َ / ل ِ ] هم گفته اند.(برهان ) (آنندراج ). کاکل و موی میان سر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || طلع. طلح (در جندق و بیابانک ). (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کاکلی
لغتنامه دهخدا
کاکلی . [ ک ُ ] (ص نسبی ) آنکه کاکل دارد.- مرغ ِ کاکلی ؛ مرغ که بر سر خوچی دارد.|| (اِ) چکاو.چکاوک . قبره . رجوع به ابوالملیح و چکاوک و قبره شود.
-
لنگ بند
لغتنامه دهخدا
لنگ بند. [ ل ُ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه لنگ بندد : سرو از جوش لاله و سنبل لنگ بندی است زلف کاکل دار.محمدسعید اشرف (از آنندراج ).
-
افتاده حالی
لغتنامه دهخدا
افتاده حالی . [ اُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) متواضع بودن . فروتنی . آرام بودن . بی حالی : کاکل از بالانشینی رتبه ای پیدا نکردسنبل از افتاده حالی همنشین ما شده .
-
پرس بی پی تک
لغتنامه دهخدا
پرس بی پی تک . [ پْرِ / پ ِ رِ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی از بوزینگان از اقسام فرعی سمنوپی تک به رنگ خاکستری و موی سر آنها به شکل کاکل است .
-
چنگز
لغتنامه دهخدا
چنگز. [ چ َ گ َ ] (اِخ ) همان چنگیزخان است . رجوع به چنگزخان شود : برشکن کاکل ترکانه که در طالع تست بخشش و کوشش خاقانی و چنگزخانی . حافظ.رجوع به چنگیز شود.
-
گیسوکمند
لغتنامه دهخدا
گیسوکمند. [ ک َ م َ ] (ص مرکب )گیسو که بسان کمند باشد در بلندی . || کنایه از محبوب است . (آنندراج ) (بهار عجم ) : شبی چون کاکل بالابلندان سوادی از خم گیسوکمندان . زلالی (از بهار عجم ).
-
شکان
لغتنامه دهخدا
شکان . [ ش ِ ] (اِ) شکاف و رخنه . || زلف و کاکل . || صورتی از شکن است . چین و شکنج و پیچ و گره و عقد و تاب . || (ص ) دارای شکنج . || (ن مف ) شکسته شده . || حلقه شده . (ناظم الاطباء).
-
هفت رنگی
لغتنامه دهخدا
هفت رنگی . [ هََ رَ ] (اِخ ) از شاعران خراسان است و این مطلع از اوست :همه شب سرگذشت کاکل دلدار میگویم به گیسویی گرفتارم از آن بسیار می گویم .(از مجالس النفایس میرعلیشیر نوایی ص 392).هفت رنگی از شاعران قرن نهم هجری است .
-
دست وا کردن
لغتنامه دهخدا
دست وا کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دست گشادن . بازکردن دست : کاکل چه گنه دارد دستش ز وفا واکن هر فتنه که می بینی در زیر سراپرده است .صائب .
-
دیزج
لغتنامه دهخدا
دیزج . [ دَ زَ ](معرب ، ص ، اِ) اسب که از کاکل تا دمش خط سیاه داشته باشد معرب دیزه بالکسر و لماعربوه فتحوه . (منتهی الارب ). رجوع به دیزه و نیز رجوع به دزی ج 1 ص 481 شود.
-
عنبرستان
لغتنامه دهخدا
عنبرستان . [ عَم ْ ب َ رِ ] (اِ مرکب ) جای آکنده از عنبر. عنبرسار. عنبرزار : از تو وقف صبحدم کاکل پریشان ساختن وز صبا مغزجهانی عنبرستان ساختن .نورالدین ظهوری (از آنندراج ).