کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاونده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاونده
لغتنامه دهخدا
کاونده . [ وَ دَ / دِ ] (نف ) جستجو کننده . (یادداشت مؤلف ). تفحص کننده . (آنندراج ). ج ، کاوندگان : و دیگر که اند از پراکندگان بدآموز و بدخواه کاوندگان .فردوسی .
-
جستوجو در متن
-
درختکاو
لغتنامه دهخدا
درختکاو. [ دِ رَ ] (نف مرکب ) درخت کاونده . کاونده ٔ درخت . از بیخ کننده ٔ درخت . (ناظم الاطباء): مجثات ، مجثة؛ تیشه ٔ درختکاو. (منتهی الارب ).
-
باحث
لغتنامه دهخدا
باحث . [ ح ِ ] (ع ص ) کاونده ٔ زمین و کاونده ٔ سخن . (غیاث ). بحث کننده . کاونده . تفتیش کننده . پژوهنده .- امثال : کالباحث عن الشفره . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء).کالباحث عن حتفه بظلفه . رجوع بفرائدالادب در آخر المنجد شود.
-
کودگر
لغتنامه دهخدا
کودگر.[ گ َ ] (ص مرکب ) بیل دار. || کاونده و حفار. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). ممکن است مصحف گودگر باشد. (از اشتینگاس ).
-
فحیص
لغتنامه دهخدا
فحیص . [ ف َ ] (ع ص ) کاونده از چیزی . (منتهی الارب ). آنکه عیوب و اسرار دوستش را بجوید. (اقرب الموارد).
-
کاریزکن
لغتنامه دهخدا
کاریزکن . [ ک َ ] (نف مرکب ) مقنی و کاونده . (ناظم الاطباء). کمانه . کومش . قَناء. کاریزگر.
-
محتفرة
لغتنامه دهخدا
محتفرة. [ م ُ ت َ ف ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث محتفر. کاونده و کننده و حفرکننده . رجوع به محتفر شود.
-
مفاحص
لغتنامه دهخدا
مفاحص . [ م ُ ح ِ] (ع ص ) عیب و راز همدیگر را کاونده . (ناظم الاطباء)(از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
پی جو
لغتنامه دهخدا
پی جو. [ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) جوینده ٔ اثر پا. مجازاً، فاحص . کاونده . جستجوکننده .- پی جوی کسی (چیزی ) شدن ؛ در جستجوی آن بودن .
-
چوب کاو
لغتنامه دهخدا
چوب کاو. (نف مرکب ) آنچه بدان چوب را بکاوند. کاونده ٔ چوب . عتله . (منتهی الارب ).
-
ساح
لغتنامه دهخدا
ساح . (ع ص ) کاونده . (اقرب الموارد). ضب ساح ؛ سوسمار خورنده ٔ گیاه . (منتهی الارب ). || ج ِ ساحة. رجوع به ساحة و ساحت شود.
-
مستبحث
لغتنامه دهخدا
مستبحث . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص )نعت فاعلی از مصدر استبحاث . کاونده و تفتیش کننده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استبحاث شود.
-
محتفر
لغتنامه دهخدا
محتفر. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتفار. کَننده ٔ زمین به آهن . (از منتهی الارب ). کَننده زمین را. (آنندراج ). کننده . کاونده . حفرکننده . (ناظم الاطباء).
-
متبحث
لغتنامه دهخدا
متبحث . [ م ُ ت َ ب َح ْ ح ِ ] (ع ص ) کاونده و تفتیش کننده : پادشاه اسلام خلداﷲ سلطانه از غایت علوهمت همواره متبحث انواع علوم و متفحص فنون حکایات است . (جامعالتواریخ رشیدی ). و رجوع به تبحث شود.