کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاهگل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
کاه گل
لغتنامه دهخدا
کاه گل . [ گ ِ ] (اِ مرکب ) گل بکاه آمیخته که دیوار وبام را بدان اندایند. (یادداشت مؤلف ) : چون سیل خراب کرد بنیاددیوار چه کاهگل چه پولاد.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
آرزه
لغتنامه دهخدا
آرزه . [ زَ / زِ ] (اِ) کاهگل .
-
مزلوج
لغتنامه دهخدا
مزلوج . [ م ُ ] (ع اِ)کاهگل . (مهذب الاسماء) .
-
کاه و گل
لغتنامه دهخدا
کاه و گل . [ هَُ گ ِ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کاهگل . اندود : این چه زبونی و چه افکندگی ست ؟کاه و گل این پیشه ٔ خربندگی ست . نظامی .رجوع به کاهگل شود.
-
انداشگر
لغتنامه دهخدا
انداشگر. [ اَ گ َ] (ص مرکب ) کاهگل کننده . (فرهنگ خطی ). مخفف اندایشگراست که کاهگل و گلابه بر بام و دیوار مالنده باشد. (یادداشت مؤلف ). اندایشگر. ارزه گر. (از مؤید الفضلاء). گلابه و کاهگل مال و استاد گچ کار. (ناظم الاطباء).
-
بام اندودن
لغتنامه دهخدا
بام اندودن . [ اَدَ ] (مص مرکب ) گل اندودکردن بام . کاهگل مالیدن پشت بام . سوی برونی سقفی را با ورقه ای از گل آمیخته بکاه پوشیدن تا آب باران و برف بدرون نترابد. کاهگل مالی کردن . کاهگل مالیدن سوی برونی سقف را : از رعیت شهی که مایه ربودبن دیوار کند و ...
-
کاگل
لغتنامه دهخدا
کاگل . [ گ ِ ] (اِ مرکب ) مخفف کاهگل . (ناظم الاطباء).
-
آرزه گر
لغتنامه دهخدا
آرزه گر. [ زَ / زِ گ َ ] (ص مرکب ) اندودگر. کاهگل کار.
-
اندای
لغتنامه دهخدا
اندای . [ اَ ] (نف مرخم ) اندودکننده و کاهگل مالنده . (ناظم الاطباء). کاهگل کن وکاهگل کننده . (مؤید الفضلاء) (از شرفنامه ٔ منیری ). || (اِ) آژند و گچ . || شکوه و شکایت . (ناظم الاطباء). و رجوع به اندا و اندودن شود.
-
بام اندای
لغتنامه دهخدا
بام اندای . [ اَ ] (نف مرکب ) بام اندا. که بام انداید. که بام را اندود کند. که کاهگل مالد بر بام . کاهگل کننده ٔ پشت بام و رجوع به بام اندودن شود.
-
اندایشگر
لغتنامه دهخدا
اندایشگر. [ اَ ی ِ گ َ ] (ص مرکب ) کاهگل و گلابه بر بام ودیوار مالنده . (برهان قاطع) (از هفت قلزم ). کاهگل و گلابه و گچ بر بام و دیوار مالنده . (آنندراج ). گل مال . (فرهنگ رشیدی ). کاهگل کننده . (فرهنگ سروری ) (فرهنگ فارسی معین ). انداشگر. استاد کاهگ...
-
کاه گلی
لغتنامه دهخدا
کاه گلی . [ گ ِ ] (ص نسبی ) اندوده به کاهگل : اتاق کاهگلی ، خانه ٔ کاهگلی . (یادداشت مؤلف ).
-
تبله کردن
لغتنامه دهخدا
تبله کردن . [ ت َ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تبله شدن گچ یا کاهگل . برآمدن از جا. جدا شدن و ریختن .
-
شمشه
لغتنامه دهخدا
شمشه . [ ش ِ ش َ / ش ِ ] (اِ) شوشه . شفشه . شمش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود. || ابزاری چوبین مانند خطکش به درازی یک یا دو متر که برای تراز کردن آجرها بکار رود. (فرهنگ فارسی معین ). چوبی چون سطاره ای بلند و بزرگ که بنایان بدان اندازه...