کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کامراد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
راد
لغتنامه دهخدا
راد. (ص ) صاحب همت و سخاوت . (برهان ). سخی و جوانمرد. (آنندراج ). کریم و جوانمرد. (برهان ). بخشنده .جواد. مقابل سفله . (آنندراج ). گشاده دل : حاتم طائی تویی اندر سخارستم دستان تویی اندر نبردنی که حاتم نیست با جود تو رادنی که رستم نیست در جنگ تو مرد. ...
-
راد
لغتنامه دهخدا
راد. (ع ص ) آب و علف جوینده : رجل راد؛ مرد آب و علف جوینده . (منتهی الارب ). و رجوع به رود شود.
-
راد
لغتنامه دهخدا
راد. [ رادد ] (ع ص ) ردکننده . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : فلا راد لفضله (قرآن 107/10)؛ پس نباشد منعکننده مر فضل او را. لا راد لقضائه . (مفاتیح حاج شیخ عباس قمی ص 95 - دعای جوشن کبیر بند 67). و الراد علینا الراد علی اﷲ و هو علی حد ا...
-
رأد
لغتنامه دهخدا
رأد. [ رَءْدْ ] (ع اِ) زن جوان و نیکو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زن جوان و نیکو از لحاظ تشبیه بشاخه ٔ تر و تازه . (از المنجد). || خلای زمین . (آنندراج ): رأدالارض ؛ خلای آن . (منتهی الارب ). خالی بودن آن از گیاه . ...
-
کام
لغتنامه دهخدا
کام . (اِ) مراد و مقصد. (برهان ) (غیاث ) (اوبهی ). مقصود. کامه . (از آنندراج ). ریژ. منظور. خواهش . آرزو. مطلوب . خواست . لَر. کَر. آرمان : جهان بر شبه داودست و من چون او ریا گشتم جهانا یافتی کامت کنون زین بیش مخریشم . خسروانی .بودی بریژ و کام بدو ان...
-
کام
لغتنامه دهخدا
کام . (اِخ ) دهی است ازدهستان اوزرود بخش نور شهرستان آمل . واقع در ده هزارگزی باختر بلده و 40هزارگزی خاور شوسه ٔ چالوس (حدودکندوان ). ناحیه ای است کوهستانی ، سردسیر، دارای 580 تن سکنه میباشد. از چشمه و رودخانه خیمرکلا مشروب میشود. محصولاتش : غلات ، ل...
-
راد شدن
لغتنامه دهخدا
راد شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جوانمرد شدن . بخشنده شدن . سخا. سخاوت . (تاج المصادر بیهقی ). رادی .
-
کام بخشیدن
لغتنامه دهخدا
کام بخشیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) مراد بخشیدن . رجوع به کامبخشی شود.
-
کام برآمدن
لغتنامه دهخدا
کام برآمدن . [ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) از چیزی حاصل شدن مراد. بمراد و آرزو رسیدن .نایل آمدن به آرزو. (از آنندراج ). حاصل شدن آرزو. (مجموعه ٔ مترادفات ص 120). حاصل شدن مراد : اگر ننگ باشد و گرنام من بگویم برآید مگر کام من . فردوسی .ندانست کس در جهان ن...
-
کام برآوردن
لغتنامه دهخدا
کام برآوردن . [ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) مراد کسی را دادن . کسی را به مراد رساندن . او را موفق و کامیاب کردن . (از آنندراج ) : هم اکنون من و خنجر و راه کوه برآرم ازو کام زابل گروه . فردوسی .هرآن کس که درویش باشد به شهرکه از روز شادی نباشدش بهرفرستید نز...
-
کام برخیزیدن
لغتنامه دهخدا
کام برخیزیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) کام برآمدن . مراد و آرزو حاصل شدن : مرا زین کار کامی برنخیزدپری پیوسته از مردم گریزد.نظامی .
-
کام برداشتن
لغتنامه دهخدا
کام برداشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کام برگرفتن . کام گرفتن . کام یافتن . کامروا گشتن . بمراد رسیدن : برگرفت از لبش بزور و بزرهمه کامی که می توان برداشت . اوحدی . || کام برداشتن و برگرفتن ، آن است که چون طفل متولد شود قابله بانگشت عسل کام او بردارد ...
-
کام بردن
لغتنامه دهخدا
کام بردن . [ب ُ دَ ] (مص مرکب ) ... از چیزی ؛ متمتع شدن از آن . بهره برداشتن و کام گرفتن از آن چیز. (از آنندراج ).- کام دل بردن ؛ تمتع یافتن . بمراد نایل آمدن : توان بخامشی از عمر کام دل بردن دراز میشود این رشته از گره خوردن .صائب (از آنندراج ).
-
کام جستن
لغتنامه دهخدا
کام جستن . [ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) مراد خواستن . آمال و امانی طلبیدن . عیش و عشرت خواستن : خور و خواب و آرام جوید همی وزان زندگی ، کام جوید همی . فردوسی .گهی نام جست اندر آن گاه کام جوان بد جوان وار برداشت گام . فردوسی .کام خود از بخت خود نیابد هرگزهر...
-
کام خاریدن
لغتنامه دهخدا
کام خاریدن . [ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از میل کردن و اراده نمودن بچیزی باشد. (برهان ) (از آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). || آرزو کردن چیزی . (ناظم الاطباء). رغبت و شوق و خواهش کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 179) : بجان آتشی دادمت زینهاربه ایوان شو و کام ک...