کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاملا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کاملاً
لغتنامه دهخدا
کاملاً. [ م ِ لَن ْ ] (ع ق ) تماماً و همگی و سراسر و بی کسر و نقصان . (ناظم الاطباء).بطور کامل و بی نقص و عیب . بغایت . بالمره . بالکله .
-
واژههای همآوا
-
کاملاً
لغتنامه دهخدا
کاملاً. [ م ِ لَن ْ ] (ع ق ) تماماً و همگی و سراسر و بی کسر و نقصان . (ناظم الاطباء).بطور کامل و بی نقص و عیب . بغایت . بالمره . بالکله .
-
جستوجو در متن
-
نیم فشرده
لغتنامه دهخدا
نیم فشرده . [ ف ِ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) که کاملاً آن را نیفشرده اند و هنوز آب و عصاره ای در آن هست . || که کاملاً متراکم نیست .
-
تربتر
لغتنامه دهخدا
تربتر. [ ت َ ب ِ ت َ ] (ص مرکب ) بسیار تر و کاملاً مرطوب و نمدار. (ناظم الاطباء). کاملاً مرطوب . (استینگاس ).
-
لیشته
لغتنامه دهخدا
لیشته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) لیسیده : مثل انگشت لیشته ، سخت بی چیز، کاملاً عور. کاملاً بی چیز که هیچ چیز او برجای نمانده است .
-
نیم بریان
لغتنامه دهخدا
نیم بریان . [ ب ِ ] (ص مرکب ) که کاملاً بریان نشده است .
-
تاماً
لغتنامه دهخدا
تاماً. [ تام ْ مَن ْ ] (ع قید) کاملاً. تماماً. رجوع به تام و تمام شود.
-
چهارتاق
لغتنامه دهخدا
چهارتاق . [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) که تاق چهار دارد. || کاملاً باز (ظاهراً در مقام مشابهت به چهارطاق و چهارطاقی ) صفت دری که کاملاً باز باشد. رجوع به چهارطاق شود:در چهارتاق است ؛ که هر دو لنگه ٔ آن به کلی بازست .
-
نیم برشته
لغتنامه دهخدا
نیم برشته . [ ب ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نیم برشت . نیم تف داده . که کاملاً برشته نشده باشد.
-
نیم خشک
لغتنامه دهخدا
نیم خشک . [ خ ُ ] (ص مرکب ) مقابل تمام خشک . (یادداشت مؤلف ). که هنوز کاملاً خشک نشده است و هنوز در آن آثاری از رطوبت و تری باقی است .
-
نیم فسرده
لغتنامه دهخدا
نیم فسرده . [ ف ُ / ف ِ س ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنچه کاملاً منجمد نشده و بسته و فسرده نشده باشد. (ناظم الاطباء).
-
نیمه خواب
لغتنامه دهخدا
نیمه خواب . [ م َ / م ِخوا / خا ] (ص مرکب ) آنکه به خواب رفته ولی نه کاملاً. (فرهنگ فارسی معین ). که بین خواب و بیداری است .
-
تمامانه
لغتنامه دهخدا
تمامانه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) تماماً و کاملاً. (ناظم الاطباء). تمامی . رجوع به تمامی و تمام و دیگر ترکیبهای آن شود.