کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کامس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کامس
لغتنامه دهخدا
کامس . [ م ِ ] (اِخ ) موضعی است در نجد : و لقد ارانا یا سمی بحائل نرعی القری فکامساً فالاصفرا.جابر (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
اغنور
لغتنامه دهخدا
اغنور. [ اَ ] (اِخ ) ابن الندیم آرد: در تاریخی قدیمی خواندم که یونانیان باستان بخط آشنائی نداشتند تا آنکه دو مرد از اهل مصر یکی بنام قیمس (قه مس ) و دیگری بنام اغنور را یافتند که با خود شانزده حرف (الفبا) داشتند و یونانیان با آنها نوشتن آغاز کردند. آ...
-
غزالة
لغتنامه دهخدا
غزالة. [ غ َ ل َ ] (اِخ ) زن شبیب بن یزید و در شجاعت از مشاهیر زنان بود. در موصل به دنیا آمد و به همراهی شوهرش بر عبدالملک بن مروان خروج کرد (76 هَ . ق .) و در جنگها دلیرانه شرکت میکرد. خالدبن عتاب رباحی در جنگی واقع در ابواب کوفه وی را کشت و قتل او ...
-
دارة
لغتنامه دهخدا
دارة. [ رَ ] (ع اِ) ریگزار. (منتهی الارب ). || سرای . || قبیله . || زمین وسیع میان کوهها. || هر چیز که محیط چیزی باشد. || خرمن ماه . هاله ٔ ماه . ج ، دارات و دور. || دارات العرب جاهایی است در بلاد عرب . (اقرب الموارد). بر بیشتر از صد جای اطلاق میشود....