کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کالیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کالیدن
لغتنامه دهخدا
کالیدن . [ دَ ] (مص ) بمعنی درهم شدن . (برهان ) (احوال و اشعار رودکی ص 1161) (از شعوری ج 2 ورق 252).پریشان شدن . (آنندراج ). آشفتن . ژولیدن : بهر دنیا تا بکی کالیدنت هر زمان جوشیدن و نالیدنت .شاکر بخاری (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || درهم کردن . (بره...
-
کالیدن
لغتنامه دهخدا
کالیدن . [ دُ ] (اِخ ) شهر قدیمی یونان در ناحیه ٔ اتولی که بوسیله ٔ شخص خونخواری که مله آگر را کشت غارت شد.
-
جستوجو در متن
-
بکالیدن
لغتنامه دهخدا
بکالیدن . [ ب ِ دَ ] (مص ) کالیدن . رجوع به کالیدن شود.
-
کالنده
لغتنامه دهخدا
کالنده . [ ل َ دَ / دِ ](نف ) صفت فاعلی از کالیدن . به شتاب رونده که آن را بتداول عامه جیم شونده گویند. رجوع به کالیدن شود.
-
نکالیدنی
لغتنامه دهخدا
نکالیدنی . [ ن َ دَ ] (ص لیاقت ) آنکه درخور کالیدن نیست . آنکه کالیدن آن سزا نیست . (یادداشت مؤلف ).
-
کالان
لغتنامه دهخدا
کالان . (نف ، ق ) کالنده . || در حال کالیدن .
-
کالندگی
لغتنامه دهخدا
کالندگی . [ ل َ دَ / دِ ] (حامص ) رجوع به کالیدن شود.
-
کالیدگی
لغتنامه دهخدا
کالیدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی کالیده . پریشانی . درهمی . رجوع به کالیدن شود.
-
جعظرة
لغتنامه دهخدا
جعظرة. [ ج َ ظَ رَ ] (ع مص ) گریختن . کالیدن . پشت دادن . || آهسته روی . (منتهی الارب ). به درنگ رفتن . نرم رفتن .
-
جیم شدن
لغتنامه دهخدا
جیم شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، رفتن پنهانی بی آنکه حضار آگاه شوند. غائب شدن و رفتن بی التفات حاضرین . کالیدن . دک شدن .
-
ژولیدن
لغتنامه دهخدا
ژولیدن . [ دَ] (مص ) تند و درهم شدن و آن را جولیدن گویند. (جهانگیری ). درهم شدن و درهم رفتن و پریشان گردیدن . (برهان ). مختلط و مشوش گشتن . آشفته شدن . کالیدن . درهم کشیدن . درهم و پریشان شدن عموماً و پریشان شدن موی خصوصاً. (رشیدی ). کالیده و پریشان ...
-
کال
لغتنامه دهخدا
کال . (ص ) خام . نارسیده . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مقابل پخته ورسیده . || برنج ناپخته . (آنندراج ). || ژولیده و درهم . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آن را کالیده نیز گویند. (آنندراج ). || خم ، خمیده و کج . (برهان ) (آنندراج ) : بین ...
-
آمیختن
لغتنامه دهخدا
آمیختن . [ ت َ ] (مص ) درهم کردن . مزج . خلط. خُلط. (دهار). مخلوط کردن . تخلیط. سوط. مذق . تألیف . ممزوج کردن . تقشیب . شوب . آمودن . ترکیب . مرکب کردن . (زوزنی ). تهویش . تشریج . بَکْل . (تاج المصادر بیهقی ). مشج . اِشراب . حیس . مخلوط شدن . درهم ش...