کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاله جوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاله جوش
لغتنامه دهخدا
کاله جوش . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) کالجوش . کله جوش . کالیجوش . رجوع به کالجوش شود.
-
واژههای مشابه
-
کالة
لغتنامه دهخدا
کالة. [ کال ْ ل َ ] (ع ص ) کُند. مقابل تیز. موسی کالَّةٌ؛ استره ٔ کُند. (مهذب الاسماء).
-
کاله ایدوسکوپ
لغتنامه دهخدا
کاله ایدوسکوپ . [ ل ِ دُ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) از کلم__ه ٔ یونانی کالُس بمعنی زیبا و ایدس بمعنی منظر و اسکوتین بمعنی نگاه کردن و آن استوانه ای است که در داخل آن آئینه ها و شیشه های رنگی مقابل هم قرار می دهند که تصویر را تا بی نهایت منعکس میکند.
-
کاله پینو
لغتنامه دهخدا
کاله پینو. [ ل ِ ن ُ ] (اِخ ) (1435-1511 م .) دانشمند مذهبی ایتالیایی . در برگام بدنیا آمد و در سال 1502 م . فرهنگ لغات لاتینی پرارزشی را که به تألیف آن پرداخته بود به پایان رسانید.
-
کاله دان
لغتنامه دهخدا
کاله دان . [ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) سله و سبدی باشد که زنان پنبه ٔ رشته و ریسمان رشته شده را در آن گذارند. (برهان ) (آنندراج ). قَفَّه ، کدوی خشک میان تهی که در وی زنان پنبه نهند. (منتهی الارب ). عرناس ؛ جای پاغنده ٔ پنبه زنان . (منتهی الارب ). عرناس...
-
کاله فروش
لغتنامه دهخدا
کاله فروش . [ ل َ / ل ِ ف ُ ] (نف مرکب ) بیاع . کالافروش . فروشنده ٔ کالا. || بقال . (زمخشری ).
-
نیم کاله
لغتنامه دهخدا
نیم کاله . [ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) در تداول جنوب ایران ، نیم کاره . نیمه تمام .ناقص . ناتمام . در غیاث اللغات «نیم کله » آمده است .
-
میان کاله
لغتنامه دهخدا
میان کاله . [ ل َ ] (اِخ ) نام شبه جزیره ای است در شمال خلیج گرگان و طول آن در حدود 60 و عرض آن 1/5 تا 6 هزار گز است اراضی شبه جزیره بوته زار بلند و مرتع گاوداران تراکمه محسوب و زراعت صیفی نیز در آن معمول است . در انتهای خاوری شبه جزیره مقابل بندر شا...
-
کاله عرب خیل
لغتنامه دهخدا
کاله عرب خیل . [ ل ِ ع َ رَ خ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش بابلسر شهرستان بابل ، که در 9هزارگزی شمال بابلسر کنار شوسه ٔ بابلسر به به نمیر واقع است دشت ، معتدل و مرطوب است . و 1500 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ تالار و چاه تأمین میشود. ...
-
جستوجو در متن
-
دوغ گرمه
لغتنامه دهخدا
دوغ گرمه . [ گ َ م َ / م ِ ](اِ مرکب ) کاله جوش . کالجوش . غذایی که از کشک در آب ساییده و لپه و روغن و پیاز و نعناع داغ و گردو و جزآن سازند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به کاله جوش شود.
-
کله جوش
لغتنامه دهخدا
کله جوش . [ ک َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) طعامی از روغن و گردوی کوبیده و پیاز داغ و کشک و شنبلیله ٔ خشک . طعامی از آب و دوغ کشک و روغن و گردوی کوبیده و پیاز داغ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کالجوش . کاله جوش . (فرهنگ فارسی معین ، ذیل کالجوش ). و رجوع ...
-
جوش
لغتنامه دهخدا
جوش . (اِ) جوشش . غلیان . فوران . (فرهنگ فارسی معین ). معروف است که از جوشیدن باشد. (برهان ). با لفظ زدن و کردن و گرفتن و بلند شدن و برخاستن و دمیدن و افتادن و نهادن و ریختن مستعمل و همچنین بجوش آمدن . (آنندراج ) : دیدم از دورگروهی همه دیوانه و مست ا...