کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاف چشمهگاهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کوه کاف
لغتنامه دهخدا
کوه کاف . (نف مرکب ) کوه کافنده . شکافنده ٔ کوه . (فرهنگ فارسی معین ) : بدان گونه زد نعره ای کوه کاف که سیمرغ لرزید در کوه قاف .اسدی (فرهنگ فارسی معین ).
-
پیرس کاف
لغتنامه دهخدا
پیرس کاف . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) دستگاهی که بوسیله ٔ نیروی بخار حرکت کند. نام اولی کشتی بخار.
-
کاف ران
لغتنامه دهخدا
کاف ران . [ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شکافی که قریب بن ران است و این کنایه از فرج است . (غیاث ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 52) : تا تو دربند زری چون کافران جای گند و شهوتی چون کاف ران . مولوی .رجوع به کاف شود.
-
کاف لولاک
لغتنامه دهخدا
کاف لولاک . [ ف ِ ل َ ] (اِخ ) لقبی که عرفا به محمد (ص ) داده اند. اشاره است به سرور کاینات صلوات اﷲ علیه و آله و سلم . (آنندراج ) (برهان ).
-
کاف مسطح
لغتنامه دهخدا
کاف مسطح . [ ف ِم ُ س َطْ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به اصطلاح لولیان (لوطیان ) فرج . (آنندراج از بهار عجم ) : خامه اش کامد کلید مخزن اسرار کون ساخت آن کاف مسطح قفل گنج شایگان .ظهوری (از آنندراج ).
-
کاف دران
لغتنامه دهخدا
کاف دران . [ دَ ] (اِ) لسان الثور. (تذکره ٔ ضریر انطاکی جزء اول ) و ظاهراً تصحیف گاوزبان باشد. (یادداشت مرحوم مؤلف ). رجوع به لسان الثور و گاو زبان در این لغت نامه شود.
-
کاف و لام
لغتنامه دهخدا
کاف و لام . [ ف ُ ] (اِ مرکب ) کنایه از کل است که کچل هم گویند. (برهان ). || کنایه از گزاف و لاف است چه از گاف مراد گزاف و از لام لاف باشد. و ظاهراً بدین معنی مصحف گاف و لام باشد. دروغ . کذب . (برهان ). || کنایه از لهو و لعب هم هست . (برهان ).
-
کاف و نون
لغتنامه دهخدا
کاف و نون . [ ف ُ ] (اِ مرکب ) کنایه از لفظ کن که کلمه ٔ عربی است امر به معنی شو یعنی موجود شو از کان یکون . اول حق تعالی کن گفت قلم پیدا گردید بعد قلم به حکم الهی همه ٔ اشیاء وجود پیدا کرد و قلم عبارت از عقل و حقیقت محمدی است . (آنندراج ) (غیاث ). ا...
-
جستوجو در متن
-
ساغر
لغتنامه دهخدا
ساغر. [ غ َ ] (اِخ ) قصبه ای است از ملک دکن . (برهان ) (جهانگیری ). قصبه ای است از دکن قریب بیدر که شیله ٔ ساغری که پارچه ای است معروف بدان منسوب است . (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). به کاف فارسی نیز صحیح است زیرا که لفظ هندی الاصل است بمعنی چشمه ٔ...
-
بل
لغتنامه دهخدا
بل . [ ب َ ] (ع حرف ) حرف اضراب است و هرگاه پیش از جمله ای بیاید حرف ابتداء باشد و مفهوم آن باطل کردن معنی ماقبل خود است چون «أم یقولون به جنة، بل جأهم بالحق » (قرآن 70/23) که در این آیه گفته ٔ «به جنة» باطل ، و نقیض آن مقرر شده است . و یا به معنی ...
-
ت
لغتنامه دهخدا
ت . (حرف ) چهارمین حرف الفبای پارسی و سومین حرف الفبای تازی و حرف بیست و دوم از ابجد است واز حروف مسروری و از حروف هوائی است و از حروف شمسیه و ناریه و هم از حروف مرفوع و مصمته و نیز از حروف مهموسه ٔ نطعیه است ، و آنرا تای قرشت و تای مثناة فوقانی گوین...
-
ر
لغتنامه دهخدا
ر. (حرف ) حرف دوازدهم از الفبای فارسی و دهم از حروف هجای عرب (ابتث ) و بیستم از حروف ابجد و بحساب جُمَّل آن را به دویست دارند و از حروف مکسوره و زلاقه و مسروری و منفصله یا خواتیم و آنیه و مهمله (غیر منقوطه ) و نورانیه یا حروف حق و متشابهه یامتزاوجه و...
-
اثیر
لغتنامه دهخدا
اثیر. [ اَ ] (اِخ ) اخسیکتی . از شعرای مائه ٔ ششم هَ .ق . عوفی در لباب الالباب ج 2 ص 224گوید:... شعر او آنچه هست مصنوع است و مطبوع و معانی او را ملک است و وقتی یکی از فضلا از داعی معنی این چند بیت که در قصیده ای معروف گفته است سؤال کرد:چو طرد و عکس ...
-
دو
لغتنامه دهخدا
دو. [ دُ ] (عدد، ص ، اِ) عدد معروف که ترجمه ٔ اثنین باشد و این بر لفظ جمع نیز بیاید. (آنندراج ). شمار پس از یک و پیش از سه . یک با یک . اثنان . اثنتان . اثنین . اثنتین . ثنتان . ثنتین . ضعف یک . نماینده ٔ آن در ارقام هندسیه «2» و در حساب جُمَّل «ب » ...