کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کافیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کافیدن
لغتنامه دهخدا
کافیدن . [ دَ ] (مص ) کاویدن . کندن . شکافتن . تفحص و تجسس نمودن . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
کافندگی
لغتنامه دهخدا
کافندگی . [ ف َ دَ / دِ ] (حامص ) کافنده بودن . متجسس و متحصص بودن . رجوع به کافیدن شود.
-
کافنده
لغتنامه دهخدا
کافنده . [ ف َدَ / دِ ] (نف ) آنکه به کافد. رجوع به کافیدن شود.
-
بکافیدن
لغتنامه دهخدا
بکافیدن . [ ب ِ دَ ] (مص ) کاویدن به معنی شکافتن و ترکانیدن و جستجو و تفحص کردن : وزان پس بکافید موبد برش میان و تهی گاه و مغز سرش . فردوسی .و رجوع به کافیدن شود.
-
شکافتن
لغتنامه دهخدا
شکافتن . [ ش ِ / ش َ ت َ] (مص ) پاره کردن . (ناظم الاطباء) (حاشیه ٔ برهان چ معین ). خرق کردن . شق کردن .خرق . صدع . خرع . شِق ّ. شَق ّ. منشق کردن : شکافتن هیزم . دریدن دوخته . مقابل دوختن . (یادداشت مؤلف ) : از اژدهای هفت سر مترس از مردم نمام بترس ک...