کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کافرخوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کافرخوی
لغتنامه دهخدا
کافرخوی . [ ف ِ / ف َ ] (ص مرکب ) آنکه خوی کافران دارد. کافرصفت . جفاجو. جفاپیشه . محارب . ستیزه گر : روی درکش ز دهر دشمن روی پشت بر کن به چرخ کافرخوی .خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
کافرستیز
لغتنامه دهخدا
کافرستیز. [ ف ِ / ف َ س ِ ] (نف مرکب ) آنکه در ستیز بی رحم باشد.(آنندراج ). کافرخوی . کافردل . کافرسیرت : هرچه کنی عالم کافرستیزبرتو نویسد بقلم های تیز.نظامی .
-
کافرسیرت
لغتنامه دهخدا
کافرسیرت . [ ف ِ / ف َ رَ ] (ص مرکب ) کسی که بخوی کافر باشد. کافرخوی . کافرستیز : آخر ای نادان کافرسیرت مشؤم دون می نه بینی فوق و تحت و کوه و صحرا و بحار. سنائی .رحوع به کافر شود.
-
کافرنهاد
لغتنامه دهخدا
کافرنهاد. [ ف ِ / ف َ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) کافرکیش . کافرخوی : چنان لرزد دل کافرنهادم بر حیات خودکه قطع رشته ٔ جان قطع زنار است پنداری .صائب (از آنندراج ).
-
دشمن روی
لغتنامه دهخدا
دشمن روی . [ دُ م َ ] (ص مرکب ) بصورت دشمن . خصم گونه . بغیض . (از منتهی الارب ). دشمن رو : روی درکش ز دهر دشمن روی پشت برکن به چرخ کافرخوی . خاقانی .چند از این یوسفان گرگ صفت چند از این دوستان دشمن روی . خاقانی .هنگام سخن مکن قیاسم زآن دشمن روی نامس...
-
کافر
لغتنامه دهخدا
کافر. [ ف ِ ] (ع ص ، اِ) ضد مؤمن . بی دین . بی کتاب . ناگرونده . ناگرویده . ناخستو. (مهذب الاسماء) (مجمل اللغة) (دستورالاخوان )(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : درآورد لشکر به ایران زمین شه کافران دل پراگنده کین . فردوسی .همه نزد من سربسر ک...