کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاشت
لغتنامه دهخدا
کاشت . (مص مرخم ) زراعت کردن و این ماضی بمعنی مصدر است . (غیاث ). کاشتن . کشت و زراعت . (ناظم الاطباء). کشت .زرع . برزیگری کاشت است و داشت و برداشت . یعنی برزگرخوب آنست که خوب تواند کاشتن و نیک تواند آبیاری و حراست کردن و ببایست تواند درودن و احصا کر...
-
واژههای همآوا
-
کاشط
لغتنامه دهخدا
کاشط. [ ش ِ ] (ع ص ) پوست بازکننده از شتر. ج ، کشطة. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
درختکاری
لغتنامه دهخدا
درختکاری . [ دِ رَ ] (حامص مرکب ) کاشتن درخت . کاشت درخت . نهالکاری . غرس شجر. درخت نشانی .
-
خشخاش کاری
لغتنامه دهخدا
خشخاش کاری . [ خ َ ] (حامص مرکب ) کاشت خشخاش . عمل خشخاش کشت کننده . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
اجتناء
لغتنامه دهخدا
اجتناء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) جَنْی . (زوزنی ). میوه چیدن . باز کردن میوه را. بار از درخت باز کردن . چیدن . اقتطاف . قَطف : هرکس بیخ خشک کاشت به اجتنای ثمرتش بهره مند نگشت . (جهانگشای جوینی ). || اِجتنینا ماءَ مطر؛ وارد شدیم به آب باران پس خوردیم آنرا. ...
-
عبدالعزیز
لغتنامه دهخدا
عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْ ع َ ] (اِخ ) ابن مروان بن الحکم بن ابی العاص بن امیه ، مکنی به ابوالاصبغ. امیر مصر بود. به مدینه متولد شد و به سال 65 هَ . ق . از جانب پدر خود ولایت مصر یافت سپس به حلوان ساکن شد و آن را بپسندید و بدانجا خانه هاو مسجدها بنا کرد...
-
درو کردن
لغتنامه دهخدا
درو کردن . [ دِ رَ / رُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) درویدن . درودن . خسودن . خسوردن . دُریدن . حَوقله . قطع کردن گندم و جو و امثال آن بوسیله ٔ داس یا ابزاری دیگر : کهن باغ را وقت نو کردن است نوان را حساب درو کردن است . نظامی .شراب از خوی به رویش تخم افشاندت...
-
رازی
لغتنامه دهخدا
رازی . (اِخ ) رضائی نوربخشی رازی به لیاقت و قابلیت و عذب البیانی تخم محبت خود در مزرع دلها می کاشت و در بازی شطرنج دستی داشت . این رباعی از اوست :ای کرده عبادت ریائی فن خودآراسته از لباس عصیان تن خودطوقیست بگردنت ردا از لعنت گفتم من و انداختم از گردن...
-
بزرافشان
لغتنامه دهخدا
بزرافشان . [ ب َ اَ ] (نف مرکب ) بزرافشاننده . آنکه تخم افکند. آنکه تخم پراکند در مزرعه . (یادداشت بخط دهخدا). || (اِ مرکب ) ظرفیت زمین برای هر مقدار تخم را بزرافشان آن زمین گویند. مساحت و توانائی زمین برای مقدار تخمی که در آن کاشته میشود، یا مقدار ت...
-
رضایی
لغتنامه دهخدا
رضایی . [ رِ ] (اِخ ) یا رضایی نوربخشی یا رضایی رازی . شاه رضا خلف شاه بهاءالدین . به لیاقت و قابلیت و عَذْب البیانی تخم محبت خود در مزرع دلها می کاشت و در بازی شطرنج دستی داشت . رباعی :ای کرده عبادت ریایی فن خودآراسته از لباس عصیان تن خودطوقیست به گ...
-
شترغاز
لغتنامه دهخدا
شترغاز. [ ش ُ ت ُ ] (اِ مرکب ) طرثوث . (تفلیسی ). همان اشترغاز است که بیخ درخت انگدان باشد و بعضی گویند گیاهی است که بیخ آن را آچار سازند. (برهان ). صمغ شترغاز یااشترغاز آنغوژه است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). بیخ گیاهی است که در سرکه نهند و به ری...
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن ابی زید. خوندمیر در دستورالوزراء آرد: ابونصربن ابی زید مدتی مدید ایام سلطنت سامانیه صاحب دیوان انشاء و رسالت بود و چون امیر ناصرالدین سبکتکین عبداﷲ عزیز را محبوس گردانید وزارت امیر نوح را به ابونصر تفویض نمود. او بصفات ح...
-
باغ تخت قاجاریه
لغتنامه دهخدا
باغ تخت قاجاریه . [ غ ِ ت َت ِ ری ی َ ] (اِخ ) باغی است در جانب شمال شیراز به مسافت یک میل ، در کنار تپه ای که اتابک قراچه والی مملکت فارس در سال 480 هَ . ق . بر پشته ٔ این تپه عمارتی ملوکانه ساخته نامش را تخت قراچه گذاشت و جدولی را از نهر اعظم شیراز...