کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاستیپروردگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کاستی
لغتنامه دهخدا
کاستی . (حامص ) نقصان و کم شدگی . نقص . منقصت : که ای برتر از کژّی و کاستی بهی زان فزاید که تو خواستی . فردوسی .چنین گفت موبدبه شاه جهان که آن گور دیوی بد اندر نهان که بهرام را خواند ازراستی پدید آرد اندر دلش کاستی . فردوسی .گر ایدون که یابم ز تو راس...
-
پروردگی
لغتنامه دهخدا
پروردگی . [ پ َرْ وَ دَ / دِ ] (حامص ) به بعض کلمات ملحق شود و افاده ٔ معنی اسمی کند: نمک پروردگی . نازپروردگی . سایه پروردگی .
-
نمک پروردگی
لغتنامه دهخدا
نمک پروردگی . [ ن َ م َ پ َرْ وَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) نمک پرورده بودن . رجوع به نمک پرورده شود.
-
دست پروردگی
لغتنامه دهخدا
دست پروردگی . [ دَ پ َرْ وَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دست پرورده . دست پرورده بودن . تربیت شده بودن تحت نظر کسی . رجوع به دست پرورد و دست پرورده شود.