کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کازران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کازران
لغتنامه دهخدا
کازران . [ زِ ] (اِ) گازُران ، ج ِ گازُر. رجوع به گازر شود. شعوری بغلط این کلمه را در لسان العجم (ج 2 ص 251) بمعنی قصار و گازر و با کاف تازی آورده با شاهدی از سعدی که شاهد گازُر است : تو پاک باش و مدار ای برادر از کس باک زنند جامه ٔ ناپاک گازران بر س...
-
کازران
لغتنامه دهخدا
کازران . [ زِ ] (اِخ ) نام قریه ای از بلوک شرای عراق .
-
جستوجو در متن
-
کازرانی
لغتنامه دهخدا
کازرانی . [ زِ نی ی ] (ص نسبی ) به کازران . رجوع به کازران شود.
-
کازرانی
لغتنامه دهخدا
کازرانی . [ زِ ] (اِخ ) عبداللطیف در کازران تولد یافت و مقیم نجف بود. او راست : مقدمه ٔ مرآة الانوارو مشکوة الاسرار. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1538).