کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاری زشت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاری زشت کردن
لغتنامه دهخدا
کاری زشت کردن . [ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اقباح . (تاج المصادر بیهقی ).
-
واژههای مشابه
-
گزافه کاری
لغتنامه دهخدا
گزافه کاری . [ گ ُ / گ ِ / گ َ ف َ / ف ِ ] (حامص مرکب ) گزافکاری . اسراف . تجاوز. بیهوده کاری . و رجوع به گزافکاری شود.
-
گل کاری
لغتنامه دهخدا
گل کاری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) نقش و نگار. گل و بوته که بالای جامه و دیوار و مانند آن نمایند. (آنندراج ) : در نگارندگی و گل کاری وحی صنعت مراست پنداری . نظامی .|| گل کاشتن . عمل گُل کار.
-
گندم کاری
لغتنامه دهخدا
گندم کاری . [ گ َ دُ ] (حامص مرکب ) کاشتن گندم . رجوع به گندم شود.
-
گنه کاری
لغتنامه دهخدا
گنه کاری . [ گ ُ ن َه ْ ] (حامص مرکب ) عمل گنه کار. تقصیرکاری . مجرمی . عصیان . اثم . جرم . بزه کاری : به پاسخ سخن لرزلرزان شنیدز زروان گنهکاری آمد پدید. فردوسی .ز نادانی آمد گنه کاریَم گمانم که دیوانه پنداریَم . فردوسی .خواجه درداده تن بدان خواری از...
-
گنده کاری
لغتنامه دهخدا
گنده کاری . [ گ َ دَ / دِ] (حامص مرکب ) عمل گنده کار. رجوع به گنده کار شود.
-
کثافت کاری
لغتنامه دهخدا
کثافت کاری . [ ک ِ ف َ ] (حامص مرکب ) ایجاد کثافت . || مجازاً بد انجام دادن کاری . || مجازاً، مباشرت . آرمش . جماع . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کهنه کاری
لغتنامه دهخدا
کهنه کاری .[ ک ُ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی کهنه کار.(از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کهنه کار بودن . مجرب بودن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کهنه کار شود.
-
گیاه کاری
لغتنامه دهخدا
گیاه کاری . (حامص مرکب ) عمل گیاه کار. کشت کاری . زراعت . کشت و زرع .
-
کنفته کاری
لغتنامه دهخدا
کنفته کاری . [ ک ِ ن ِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) کثافت کاری . دله کاری . اشتغال به مشاغل پست و دله کاری . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). و رجوع به کنفت و دیگر ترکیبات این کلمه شود.
-
کوبه کاری
لغتنامه دهخدا
کوبه کاری . [ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) کتک کاری و کوفتگی و ضرب . (ناظم الاطباء).
-
کنده کاری
لغتنامه دهخدا
کنده کاری . [ ک َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) نقشها که به زر و چوب و سنگ و امثال آن کنند. (غیاث ). کنده گری . حکاکی . (فرهنگ فارسی معین ). عمل کنده کار. (از آنندراج ). حکاکی . (ناظم الاطباء). نقش کندن بر ظروف و آلات فلزی . عمل کندن اشکال در اوانی و ظروف و...
-
ندانم کاری
لغتنامه دهخدا
ندانم کاری . [ ن َ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل ندانم کار. صفت ندانم کار. رجوع به ندانم کار شود.
-
نقره کاری
لغتنامه دهخدا
نقره کاری . [ن ُ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) عمل نقره کار : رخ زردم کند در اشکباری گهی زرکوبی و گه نقره کاری . نظامی .بر عطارد ز نقره کاری دست رنگی از کوزه ٔ رصاصی بست .نظامی .