کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاریزکنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاریزکنی
لغتنامه دهخدا
کاریزکنی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) تقنیه . کاریز کندن .
-
واژههای مشابه
-
کاریزکنی کردن
لغتنامه دهخدا
کاریزکنی کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تقنیه . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
کاریز کندن
لغتنامه دهخدا
کاریز کندن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تقنیه . حفر قنات . کاریزکنی .
-
تقنیة
لغتنامه دهخدا
تقنیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) لازم گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || کاریزکنی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). کندن قنات . (از اقرب الموارد).
-
آبکار
لغتنامه دهخدا
آبکار. (ص مرکب ) سقاء. آبکش : در تتق بارگهش گاه بارمائده کش عیسی و خضر آبکار. امیرخسرو.ابر را گفتم که چندین دور امساکت ببودگفت کزبهر رکاب شه بدم در انتظارکآن زمان کآید شه عالم بدارالملک خویش گوهر خود را کنم در راه میمونش نثارتا درافشانی من در شهر هر ...