کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارُن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کارن
لغتنامه دهخدا
کارن . [ رَ ] (اِخ ) قارن . رجوع به قارن شود.
-
کارن
لغتنامه دهخدا
کارن . [ رِ ] (اِخ ) نام شهری در خط سیر لشکر خشایارشا از لیدیه به داردانل .
-
کارن
لغتنامه دهخدا
کارن . [ کارْ رِ ] (اِخ ) نام سردار قشون مهرداد شاهزاده ٔ اشکانی که با اشک بیستم (گودرز) جنگید و لشکر طرف مقابل را شکست داده بیش ازآنچه مقتضی بود آن را تعقیب کرده دور رفت و وقتی که برمیگشت راه او را قوای تازه نفسی قطع کرد و خود او اسیر گردید یا کشته ...
-
کارن
لغتنامه دهخدا
کارن . [رُ ] (اِخ ) (رود...) کارون . رجوع به «کارون » شود.
-
کارن تی
لغتنامه دهخدا
کارن تی . [ رَ ] (اِخ ) کشور جمهوری اطریش .کرسی آن کلاگن فورت است .
-
واژههای همآوا
-
کارن
لغتنامه دهخدا
کارن . [ رَ ] (اِخ ) قارن . رجوع به قارن شود.
-
کارن
لغتنامه دهخدا
کارن . [ رِ ] (اِخ ) نام شهری در خط سیر لشکر خشایارشا از لیدیه به داردانل .
-
کارن
لغتنامه دهخدا
کارن . [ کارْ رِ ] (اِخ ) نام سردار قشون مهرداد شاهزاده ٔ اشکانی که با اشک بیستم (گودرز) جنگید و لشکر طرف مقابل را شکست داده بیش ازآنچه مقتضی بود آن را تعقیب کرده دور رفت و وقتی که برمیگشت راه او را قوای تازه نفسی قطع کرد و خود او اسیر گردید یا کشته ...
-
کارن
لغتنامه دهخدا
کارن . [رُ ] (اِخ ) (رود...) کارون . رجوع به «کارون » شود.
-
جستوجو در متن
-
کائیک
لغتنامه دهخدا
کائیک . (اِخ ) نام رودی در مسیر حرکت لشکر خشایارشا به یونان . در تاریخ ایران باستان تألیف پیرنیا ص 722 آمده : پس از آن این سپاه از لیدیه خارج شده به طرف رود کائیک رفته داخل می سیّه گشت و بعد در حالی که کانه را در طرف چپ داشت به آتارنه شهر کارِن رهسپ...
-
زرمهر
لغتنامه دهخدا
زرمهر. [ زَ م ِ ] (اِخ ) نام سوخرای (سوفرای ). وی از تخمه ٔ کارن (قارن ) ومسقطالرأس او بلوک اردشیر خوره در پارس بود. زرمهرحکمران ایالت سکستان (سیستان ) بود و لقب هزایت (هزاررفت ) داشت . (فرهنگ فارسی معین ). وی از مقتدرترین نجبای ایران در اواخر قرن پ...
-
خارجی
لغتنامه دهخدا
خارجی . [ رِ ] (اِخ ) ترجمه ٔ لقبی است که اشک بیستم به پسرش مهرداد داد. چون یکی از سرداران مهرداد بنام کارن لشکر طرف مقابل را شکست داده بیش از آنچه مقتضی بود آن را تعقیب کرده دور رفت وقتی که بر می گشت راه او را قوای تازه نفسی قطع کرد و خود او اسیر گر...
-
قارن
لغتنامه دهخدا
قارن . [ رَ ] (اِخ ) شکل پهلوی کلمه کارن است و آن نام یکی از خاندانهای بزرگ عهد اشکانیان است که در زمان ساسانیان نیز دارای اهمیت بوده و افراد بزرگ این خاندان به همین اسم شهرت یافته اند. (ایران در زمان ساسانیان کریستنسن ص 103) (حاشیه ٔ برهان چ معین )....