کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاروانک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاروانک
لغتنامه دهخدا
کاروانک . [ کارْ / رِ ن َ ] (اِ) کاردانک . چفتک . چوبینه . (رشیدی ). چوبینک . چوبین . چوبنه . جفنک . جفتک . چکرنه . قرلی . چخرق . دلیجه . نام جانوری است پرنده که در کنارهای آب بنشیند. (جهانگیری ). پرنده ای است گردن دراز پیوسته در کنارهای آب نشیند و ب...
-
جستوجو در متن
-
کروانک
لغتنامه دهخدا
کروانک . [ ک َرْ ن َ ] (اِ) کاروانک . (ناظم الاطباء). رجوع به کاروانک شود.
-
جفتک
لغتنامه دهخدا
جفتک . [ ج َ ت َ ] (اِ) کاروانک . (برهان ). کاروانک و بوتیمار. (ناظم الاطباء).
-
دلیجه
لغتنامه دهخدا
دلیجه . [ دَ ج َ / ج ِ ] (اِ) کاروانک ، که پرنده ای است . چوبینه . چخرق . چاخلق . رجوع به کاروانک در ردیف خود شود.
-
کاردانک
لغتنامه دهخدا
کاردانک . [ ن َ ] (اِ) پرنده ای است که آن را کاروانک میگویند که بجای دال واو باشد و به عربی کروان خوانند.(برهان ) (آنندراج ). و رجوع به لغت «کاروانک » شود.
-
چکرنه
لغتنامه دهخدا
چکرنه . [چ ِ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ) مرغی است گردن دراز که او را کاروانک نیز گویند و به عربی مذکر او را کروای [ بر وزن انسان ] خوانند. (برهان ). کاروانک که مرغی گردن دراز باشد. (ناظم الاطباء). چفتک و چفنک . مرغی درازگردن که پیوسته در کنار آب نشیند و او ...
-
چکونه
لغتنامه دهخدا
چکونه . [ چ ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) هوبره و کاروانک . (ناظم الاطباء).
-
چفنک
لغتنامه دهخدا
چفنک . [ چ ُ / چ َ ن َ ] (اِ) مرغی است درازگردن که آن را کاروانک خوانند. (برهان ).کاروانک و بوتیمار. (ناظم الاطباء). چفتگ . چکرنه . مرغ درازگردنی که غالباً در کنار آب نشیند و او را با چرغ و باز شکار کنند. و رجوع به چفتک و چکرنه شود.
-
چفتک
لغتنامه دهخدا
چفتک . [ چ َ / چ ُ ت َ ] (اِ) نام مرغی است درازگردن که پیوسته در کنار آب نشیند و او را «کاروانک » نیزگویند و با چرغ و باز شکارش کنند. (برهان ). مرغی است درازگردن که در کنار آبها نشیند و باز شکارش کند. (انجمن آرا) (آنندراج ). پرنده ای است که او را چوب...
-
چوبینک
لغتنامه دهخدا
چوبینک . [ ن َ ] (اِ مرکب ) روپاکی سرخ رنگ که بر سر بندند. (جهانگیری ) (برهان ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ):آن شاه دروغین بین با اسبک و بازینک شنگینک و منگینک سر بسته بچوبینک . مولوی .|| کاروانک . پرنده ای است شبیه بمرغ خانگی . (برهان ). هوبره...
-
چگرنه
لغتنامه دهخدا
چگرنه . [ چ َ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) مرغی گردن دراز که آن را کاروانک نیز گویند. (آنندراج ). تلفظی از جگرنه و چکرنه . کاردانک . و رجوع به جگرنه و چکرنه شود.
-
لک
لغتنامه دهخدا
لک . [ ل ِ ] (اِ) جانوری است پرنده که گوشت لذیذ دارد و آن را لیک و لیکک نیز گویند. (جهانگیری ). جانوری است پرنده که گوشت لذیذی دارد و آن را خرچال میگویند. (برهان ). مرغ کاروانک که لیک و لیکک نیز گویند و گوشتی نیکو دارد.
-
چوبین
لغتنامه دهخدا
چوبین . (ص نسبی ) هر چیز که از چوب سازند. (آنندراج ) (انجمن آرا). هر چیز که از چوب ساخته شده باشد. (فرهنگ نظام ). منسوب بچوب . (ناظم الاطباء). از چوب . (یادداشت مؤلف ). ساخته از چوب . چوبی . افزار چوبین . که از چوب ساخته شده باشد. (از فرهنگ فارسی )....
-
احذر
لغتنامه دهخدا
احذر. [ اَ ذَ ] (ع ن تف ) ترسنده تر. || هوشیارتر. دوراندیش تر. حزوم تر.- امثال : احذر من ذئب ؛ حازم تر از گرگ . قالوا انه یبلغ من شدة احترازه ان یراوح بین عینیه اذا نام فیجعل احدیهما منطبقة نائمة و الاخری مفتوحة حارسة بخلاف الأرنب الذی ینام مفتوح ...