کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاجیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاجیره
لغتنامه دهخدا
کاجیره . [ رَ / رِ ] (اِ) کاچیره . کاژیره . کافشه . رجوع به کافشه شود. گل رنگ . بَهرَم . بهرمان . کاغاله . گل کاغاله . عُصفر معصفر. کاکیان . خسق . خسک . دانه ای باشد سفید که از آن روغن کشند و به عربی آن دانه را احریض و گل آن را معصفر گویند و بعضی گوی...
-
جستوجو در متن
-
کافشه
لغتنامه دهخدا
کافشه . [ ش َ / ش ِ ](اِ) تخم کاجیره . (آنندراج ). رجوع به کاجیره شود.
-
کاچوره
لغتنامه دهخدا
کاچوره . [ رَ / رِ ] (اِ) بمعنی کاجیره . (آنندراج ). رجوع به کاجیره شود.
-
کاچیره
لغتنامه دهخدا
کاچیره . [ رَ / رِ ] (اِ) کاجیره . رجوع به کاجیره شود. کافشه . (ناظم الاطباء).
-
کافیشه
لغتنامه دهخدا
کافیشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) بمعنی کاجیره است و آن گیاهی باشد که از گل آن چیزها رنگ کنند و از تخم آن روغن گیرند. (برهان ). بمعنی کاجیره است . (آنندراج ). کافشه و تخم کاجیره . (ناظم الاطباء). کابیشه . فارسی عصفر است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
کابیشه
لغتنامه دهخدا
کابیشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) گل کاجیره را گویند و از آن چیزها رنگ کنند و به عربی عصفر خوانند. (برهان ). رجوع به کاجیره شود. به هندی کسنبه گویند. (آنندراج ).
-
گل رنگ
لغتنامه دهخدا
گل رنگ . [ گ ُ ل ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گل کاجیره . کاچیره . کازیره . گل عصفر. گل کاغاله . بهرمان . کافشه . احریض . و رجوع به کاجیره شود.
-
کاغله
لغتنامه دهخدا
کاغله . [ غ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) مخفف کاغاله است که کاجیره باشد. (برهان ) (آنندراج ). کاجیره . کاچیره . کازیره : التذریج ، کاغله در طعام کردن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به کاغاله شود.
-
کاکبان
لغتنامه دهخدا
کاکبان . (اِ) گل کاجیره باشد که به عربی معصفر گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به کاغله در همین لغت نامه شود.
-
هسک دانه
لغتنامه دهخدا
هسک دانه . [ هََ س َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) قرطم . عصفر کاجیره . کاغاله . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
شوران
لغتنامه دهخدا
شوران . [ ش َ وَ ] (اِ)گل کازیره و گل کافشه . (ناظم الاطباء). گل کاجیره .
-
کاچره
لغتنامه دهخدا
کاچره . [ چ ِ رَ / رِ ] (اِ) کاچیره . رجوع به کاچیره (کاجیره ) شود. کافشه . (ناظم الاطباء).
-
حب العصفر
لغتنامه دهخدا
حب العصفر. [ ح َب ْ بُل ْ ع ُ ف ُ ] (ع اِ مرکب ) قرطم . تخم کاجیره . خسک دانه .
-
بهرم
لغتنامه دهخدا
بهرم . [ ب َ رَ ] (اِ) عُصْفُر. (از ذیل اقرب الموارد). بهرمان . عصفر. احریض . (ابن البیطار). عصفر است که گل کاجیره باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گل کاجیره . (ناظم الاطباء). اسم فارسی گل عصفر است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گل کاج...