کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کابلشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کابلشه
لغتنامه دهخدا
کابلشه . [ ب ُ ش َه ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کابلشاه . رجوع به کابلشاه شود : فرومانده کابلشه از غم بدردز شیدسب کین کش بترسید مرد.(گرشاسب نامه ).
-
جستوجو در متن
-
کین کش
لغتنامه دهخدا
کین کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کین کشنده . انتقامجو. منتقم . (فرهنگ فارسی معین ) : فروماند کابلشه از غم به دردزشیدسب کین کش بترسید مرد. اسدی .یاد آمد ایچ آنچه منت گفتم کاین دهر کین کش است ز نادان کین . ناصرخسرو.همه پولادپوش و آهن خای کین کش و دیوب...
-
رزم آزمای
لغتنامه دهخدا
رزم آزمای . [ رَ آ زْ / زِ ] (نف مرکب ) رزم آزما. آنکه جنگها دیده . جنگ آزموده . باوقوف در فن جنگ . (فرهنگ فارسی معین ). رزم آور. جنگ آور. جنگ دیده . جنگ آزمای : بشد پیش سهراب رزم آزمای بر اسبش ندیدم فزون زآن بپای . فردوسی .چو گرسیوز و جهن رزم آزمای ...
-
کابلشاه
لغتنامه دهخدا
کابلشاه . [ ب ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) لقب عام ملوک کابل . رجوع به کابلشه شود. خواندمیر در تاریخ حبیب السیر آرد: رستم دستان که از اکثر افراد انسان بکمال شجاعت و مردانگی و وفور بسالت و فرزانگی ممتاز و مستثنی بود برادری داشت شغاد [ نام ] که در اشتعال نی...