کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کائوچوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کائوچوک
لغتنامه دهخدا
کائوچوک . (اِ) رجوع به کائوچو شود.
-
جستوجو در متن
-
کائوچوئی
لغتنامه دهخدا
کائوچوئی . (ص نسبی ) آنچه از کائوچوک به دست آید. || (اِ) نامی است که باغبانان ما، به «فیکوس الاستیکا» داده اند.
-
اوشر
لغتنامه دهخدا
اوشر. [ اَ ش َ ] (اِ) قسمی گیاه کائوچوک دار. (یادداشت مؤلف ).
-
گوگ سقز
لغتنامه دهخدا
گوگ سقز. [ س َق ْ ق ِ ] (اِ مرکب ) قسمی گیاه کائوچوک دار است . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
پاهانگ
لغتنامه دهخدا
پاهانگ . (اِخ ) یکی از چهار مملکت متحده ٔ مالِه . دارای 145000 تن سکنه . مرکز آن کوآلالیپس و از آنجا کائوچوک خیزد.
-
لور
لغتنامه دهخدا
لور. [ ل َ ] (اِ) درختی است بلند دارای کائوچوک و درکرانه های خلیج فارس از بندر لنگه تا چاه بهار همه جایافت شود . قسمی درخت کائوچوک دار که در چاه بهار و طبس ، خودرو است . درختی بلندو قطور با ریشه های نابجا و شاخهای آن چند صد گز روی زمین را پوشد و آن ا...
-
غلبلب
لغتنامه دهخدا
غلبلب . [ غ َ ل َ ل َ ] (اِ) قسمی گیاه کائوچوک دار. استبرق . غَرق . در دزفول و شوشتر نام غلبلب را به استبرق دهند. رجوع به استبرق شود.
-
دیدار
لغتنامه دهخدا
دیدار. (اِ مرکب ) درختچه ٔکائوچوک دار. نام درختچه ای از نوع فرفیون که در چاه بهار و نیک شهر آن را دیدار و هم بیدار نامند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به بیدار و جنگل شناسی ج 2 ص 272 شود.
-
پرخ
لغتنامه دهخدا
پرخ . [ پ ِ رِ ] (اِ) گیاهی است دارای کائوچوک بسیار که در کلاکها و بیابانهای بسیار گرم میان راه بندرعباس به کرمان یا لار به بندرلنگه و میان راه چاه بهار به خاش دیده شده است وآنرا پَرَه نیز نامند .
-
پارا
لغتنامه دهخدا
پارا. (اِخ ) یا «گرائو پارا» ناحیه ای از کشور برزیل که شطهای آمازون و تاپاژز و شنگو و توکانتن از آن گذرد.سکنه ٔ آن 992000 تن است و جنگلهای دست ناخورده دارد و کائوچوک از آن برخیزد. عاصمه اش پارا یا بلم است .
-
پیپک
لغتنامه دهخدا
پیپک . [ پ َ ] (اِ مصغر) آب دزدک . پُوار برای تزریق آب در معده . ظرفی از کائوچوک یا لاستیک و غالباً بصورت امرودی بزرگ میان کاواک با لوله ای از استخوان و جز آن که بدان آب یا مایع دیگر بدرون معده فشانند.
-
شنگ چزه
لغتنامه دهخدا
شنگ چزه . [ ش ِ چ ِزْ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) گیاهی کائوچوک دار و آن بوته ای است بی برگ با شاخه های کبود مخملی درهم رفته و در کلاکهای شمالی و مرکز فلات مرتفع ایران یافت میشود و نیز در اراضی بسیار گرم و خشک دیده میشود مانند کلاکهای اطراف کرج تا طهران و د...
-
کش باف
لغتنامه دهخدا
کش باف . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه پارچه های کشی بافد. || (ن مف مرکب ) کش بافته . بافته شده بسان کش . پارچه ای که با کشیدن دراز شودو چون رها کنی بصورت اول درآید. (یادداشت مؤلف ).- پارچه ٔ کش باف ؛ پارچه ای که چون کشند دراز شود و غالباً میان آن ...
-
مانیوک
لغتنامه دهخدا
مانیوک . [ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) گیاهی است از تیره ٔ فرفیونیان و دارای ریشه های ضخیم و با نشاسته ٔ بسیار است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 239-241). گیاهی است از تیره ٔ فرفیونیان که دارای گونه هایی بصورت گیاهان علفی برافراشته و برخی گونه های درختچه ای و نیز...