کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژکیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ژکیدن
لغتنامه دهخدا
ژکیدن . [ ژَ / ژُ دَ ](مص ) با خویشتن دمدمه کردن از دلتنگی . (لغت نامه ٔ اسدی ). در خود همی تندیدن وهمی گفتن نرم نرم به تندی و خشم آلودگی . (لغت نامه ٔ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). با خود همی دندیدن نرم نرم و خشم آلود. (لغت نامه ٔ اسدی ). آهسته سخن گفتن در...
-
جستوجو در متن
-
بژکیدن
لغتنامه دهخدا
بژکیدن . [ ب ِ ژَ / ژُ دَ ] (مص ) (از: ب + ژکیدن ) ژکیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ژکیدن شود.
-
برژکیدن
لغتنامه دهخدا
برژکیدن . [ ب َ ژَ دَ ] (مص مرکب ) ژکیدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ژکیدن شود.
-
لندلند کردن
لغتنامه دهخدا
لندلند کردن . [ ل ُ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غرغر کردن . ژکیدن . دندیدن .
-
رگیدن
لغتنامه دهخدا
رگیدن . [ رَ دَ ] (مص ) آهسته آهسته از روی قهر و غضب با خود سخن گفتن . (برهان ). رجوع به رگ و ژکیدن شود.
-
لنده دادن
لغتنامه دهخدا
لنده دادن . [ ل ُ دَ / دِدَ ] (مص مرکب ) در تداول مردم شیراز، ژکیدن . لنده زدن . دندیدن . غر و غر کردن . و رجوع به لُندیدن شود.
-
زکیدن
لغتنامه دهخدا
زکیدن . [ زَ / زُ دَ ] (مص ) خود بخود از قهر و خشم سخن کردن . (از برهان ) (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). لندیدن و با خود از روی خشم و قهر در زیر لب سخن گفتن . (ناظم الاطباء). ژکیدن . زک و زار زدن . شکایت کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ژک...
-
غرغرو
لغتنامه دهخدا
غرغرو. [ غ ُغ ُ ] (ص نسبی ) در تداول عامه آنکه بسیار غرغر کند برای اظهار ناخشنودی . قرقرو. آنکه بسیار لندد. آنکه عادت به ژکیدن دارد و بسیار ژکد. رجوع به غرغر شود.
-
زک و زار زدن
لغتنامه دهخدا
زک و زار زدن . [ زُ ک ُ دَ ] (مص مرکب ) شکایت و ناله کردن . ژکیدن . شکایت کردن از فقر و جز آن . (ازیادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زکیدن شود.
-
نغنغ کردن
لغتنامه دهخدا
نغنغ کردن . [ ن ِ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب )در تداول عامه ، کوتاه کوتاه و بریده بریده زاری کردن کودک آنگاه که چیزی طلبد. ژکیدن . (یادداشت مؤلف ).- نغنغ کردن چشم ؛ ضربان عین . (یادداشت مؤلف ).
-
نغنغ
لغتنامه دهخدا
نغنغ. [ ن ِ ن ِ ] (اِ صوت ) در تداول عامه ، آوازه ٔ بچه چون چیزی به سماجت خواهد. بانگ مکرر کودک آهسته چون چیزی طلبد و بدو ندهند، مانند ژکیدن در بزادبرآمدگان . (یادداشت مؤلف ).
-
غر کردن
لغتنامه دهخدا
غر کردن . [ غ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم . سخن گفتن اعتراض آمیز. ناخشنودی کردن با کلماتی نامفهوم . غر زدن . غرغر کردن . لندیدن . لندلند کردن . ژکیدن . قرقر کردن . رجوع به مدخل های مذکور شود.
-
غر و لند زدن
لغتنامه دهخدا
غر و لند زدن . [ غ ُرْ رُ ل ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم و اعتراض . غر زدن . غرغر کردن . قر زدن . قرقر کردن . غر و لند کردن . لند و لند کردن . ژکیدن .
-
غر و لند کردن
لغتنامه دهخدا
غر ولند کردن . [ غ ُرْ رُ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غرو لند زدن . غر زدن . غرغر کردن . قر زدن . قرقر کردن . لند و لند کردن . ژکیدن . رجوع به غر و لند زدن شود.