کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژنهای همساخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تانی ژن
لغتنامه دهخدا
تانی ژن . [ ژِ ] (فرانسوی ، اِ) یا «دی - آستیل آمین » در حقیقت اتر دیاسِتیک تانن است که بشکل گرد زردرنگ خاکستری بی بو و طعم یا با طعمی ترش یافت شود و در آب غیرمحلول و در اسیدها و محلولهای قلیایی حل میگردد. دارای 85 درصد تانن است و با آلبومین و ژلاتین...
-
پیوه ژن
لغتنامه دهخدا
پیوه ژن . [ وِ ژَ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان بخش فریمان شهرستان مشهد. واقع در 65 هزارگزی شمال باختری فریمان به 6 هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی تهران به مشهد، کوهستانی ، معتدل . دارای 1919 تن سکنه . آب آنجا از قنات . محصول آن غلات و انواع میوه جات ، شغل...
-
ژن خان
لغتنامه دهخدا
ژن خان . [ ژَ ] (اِخ ) تولی خان . (دیوان رودکی ج 1 ص 187).
-
اری ژن
لغتنامه دهخدا
اری ژن . [ اِژِ ] (اِخ ) ژان اسکات . فیلسوف و متکلم . مولد او اسکاتلند یا ایرلند به سال 833 م . وی در اظهار عقاید خویش جسور بود و شارل لوشو او را نزد خود خواند. اری ژن به سال 880 م . درگذشت .
-
اسماعیل آباد پیوه ژن
لغتنامه دهخدا
اسماعیل آباد پیوه ژن . [ اِ دِ وِ ژُ ] (اِخ ) دهی از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد، در 42000 گزی شمال باختری فریمان .دامنه ، معتدل . سکنه 81 تن . شیعه . زبان فارسی . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، چغندر، تریاک . شغل اهالی زراعت . راه مالرو...
-
جستوجو در متن
-
ساخت و پاخت کردن
لغتنامه دهخدا
ساخت و پاخت کردن . [ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به امری و بیشتر امری نابوجه با هم قرارگذشتن .
-
ساخت و پاخت
لغتنامه دهخدا
ساخت و پاخت . [ ت ُ ] (اِ مص مرکب ، از اتباع ) از اتباع . پل و پخت . قراری نامشروع گونه به خفا. قرارهای محرمانه ٔ دو تن با یکدیگر. قرارداد نهانی . با کردن صرف میشود: با هم ساخت و پاخت کردن .
-
اصیصة
لغتنامه دهخدا
اصیصة. [ اَ صی ص َ ] (ع اِ) خانه های با هم نزدیک و مجتمع اندر یک جا. (منتهی الارب ). خانه های با هم نزدیک ، یقال : هم اصیصة واحدة؛ ایشان مجتمعاند و یک جا میباشند. (ناظم الاطباء).
-
مشاطر
لغتنامه دهخدا
مشاطر. [ م ُ طِ ] (ع ص ) همسایه . یقال : هم مشاطرونا؛ ای دورهم تتصل بدورنا. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). همسایه : هم مشاطرونا؛ یعنی خانه های ایشان متصل است به خانه های ما. (ناظم الاطباء).
-
هم پالکی
لغتنامه دهخدا
هم پالکی . [ هََ ل َ ] (ص مرکب ) دو تن که دارای افکار و اندیشه های مشابه اند و یک شیوه زندگی کنند. جور. مناسب .
-
گرد لیکوپد
لغتنامه دهخدا
گرد لیکوپد. [ گ َ دِ ک ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گردی است که از سنبله های به هم فشرده ٔ هاگدانها است .در داروسازی مورد استفاده است و مورد استعمال آن درخشک کردن زخم ها و برای ساختن حب های دارویی است ، یعنی حب های دارویی را برای آنکه به هم نچسبند با...
-
فتوسنتز
لغتنامه دهخدا
فتوسنتز. [ ف ُ ت ُ س َ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) کربن گیری . نورساخت ، و این مخصوص رستنی های سبز است . رستنی های سبز علاوه بر تنفس در مقابل نور عملی مخالف انجام میدهند، یعنی انیدرید کربنیک میگیرند واکسیژن خارج میکنند. در تاریکی رستنی های سبز فقط تنفس میکن...
-
قناة
لغتنامه دهخدا
قناة. [ ق َ ] (اِخ ) شهری است در جلعاد در قسمت منسی که نوبح آن را مفتوح ساخت و این همان قنوات جدیده است در حوران و در زمان رومی ها شهری معتبر و دارای اهمیت بوده و بعضی خرابه های عمده و خانه های قدیمه که قفل ها و پنجره های آنها از سنگ میباشد در آنجا د...
-
وشج
لغتنامه دهخدا
وشج . [ وَ ] (ع مص ) به هم درشدن . (تاج المصادر بیهقی ). در هم پیچیده شدن شاخه های درخت . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). || در هم پیوستن خویشی و قرابت دو کس با هم . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).