کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژرف نگری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ژرف نگری
لغتنامه دهخدا
ژرف نگری . [ ژَ ن ِ گ َ ] (حامص مرکب ) تعمق . باریک بینی . ژرف بینی . ژرف اندیشی . غوررسی .
-
واژههای مشابه
-
غار ژرف
لغتنامه دهخدا
غار ژرف . [ رِ ژَ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) کنایه از دنیاست . (مجموعه ٔ مترادفات ص 165).
-
ژرف دیدن
لغتنامه دهخدا
ژرف دیدن . [ ژَ دی دَ] (مص مرکب ) به تعمق نگریستن . به عمق دیدن . تعمق .
-
ژرف اندیش
لغتنامه دهخدا
ژرف اندیش . [ ژَ اَ ] (نف مرکب )نعت فاعلی از ژرف اندیشیدن . متعمق . دقیق . ژرف بین .
-
ژرف اندیشی
لغتنامه دهخدا
ژرف اندیشی . [ ژَ اَ ] (حامص مرکب ) تعمق . دقت . غوررسی .
-
ژرف بین
لغتنامه دهخدا
ژرف بین . [ ژَ ] (نف مرکب ) متعمق . باریک بین . غوررس . عمیق . نافذالنظر. تیزچشم . تیزبین . ژرف اندیش . ژرف نگاه . ژرف نگر : چه بیند بدین اندرون ژرف بین چه گوئی تو ای فیلسوف اندر این . ابوشکور. یکی ژرف بین است شاه یمن که چون او نباشد به هر انجمن . فر...
-
ژرف بینی
لغتنامه دهخدا
ژرف بینی . [ ژَ] (حامص مرکب ) تعمق . باریک بینی . غوررسی . ژرف اندیشی .ژرف دررفتن در چیزی . تعمق کردن و غوررسی در امری .
-
ژرف نگاه
لغتنامه دهخدا
ژرف نگاه . [ ژَ ن ِ ] (ص مرکب ) باریک بین . (آنندراج ). غوررس . نظرعمیق کننده . ژرف بین . به تعمق نگرنده . ژرف نگر.
-
ژرف نگر
لغتنامه دهخدا
ژرف نگر. [ ژَ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) متعمق . باریک بین : مجرب ، ژرف نگر؛ رازدار. (التفهیم ).
-
ژرف یاب
لغتنامه دهخدا
ژرف یاب . [ ژَ ] (نف مرکب ) آنکه اندازه گیرد عمق چیزی را. || متعمق . دقیق .دقیق النظر. باریک بین . با فراست و بصیر : چراغ جهان یوسف ژرف یاب شتابید هم در زمان سوی آب . شمسی (یوسف و زلیخا).چنین داد جبریل فرخ جواب به پیغمبر تازی ژرف یاب . شمسی (یوسف و ز...
-
ژرف یابی
لغتنامه دهخدا
ژرف یابی . [ ژَ ] (حامص مرکب ) اندازه گیری عمق چیزی . || تعمق .
-
ژرف نگاه کردن
لغتنامه دهخدا
ژرف نگاه کردن . [ ژَ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نظر عمیق کردن . ژرف بینی . ژرف نگریستن . غوررسی کردن . باریک بینی : پرستنده باشی و جویند راه به فرمانها ژرف کردن نگاه . فردوسی .چو در کارتان ژرف کردم نگاه ببندد همی بر خرد دیو راه . فردوسی .به بخشایش امید ...
-
جستوجو در متن
-
بنیادسنجی
لغتنامه دهخدا
بنیادسنجی . [ ب ُ س َ ] (حامص مرکب ) ژرف نگری . نکته سنجی . دقت . عاقبت اندیشی : کسانی که از بازوی چاره سنج ز بنیادسنجی کشیدند رنج .امیرخسرو (از آنندراج ).