کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژاندارمری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ژاندارمری
لغتنامه دهخدا
ژاندارمری . [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) کلمه ای است فرانسوی که در زبان فارسی اخیر بمعنی اداره ٔ امور وظایف ژاندارمها بکار میرود.
-
جستوجو در متن
-
شیلان
لغتنامه دهخدا
شیلان . (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . آب از چشمه . پاسگاه ژاندارمری دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
امنیه
لغتنامه دهخدا
امنیه . [ اَ نی ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) سرباز مأمور حفظ انتظامات و آرامش در طرق و شوارع و قری و قصبات . ژاندارم . (فرهنگ فارسی معین ).- اداره ٔ امنیه ؛ اداره ٔ ژاندارمری . (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ژاندارم و ژاندارمری شود.
-
شمسی
لغتنامه دهخدا
شمسی . [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستاق بخش اشکذر شهرستان یزد. سکنه ٔ آن 1075 تن . آب آن از قنات . راه آن ماشین رو. دبستان ، پاسگاه ژاندارمری و یک گنبد قدیمی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
شیزر
لغتنامه دهخدا
شیزر. [ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش سیردان شهرستان زنجان . سکنه ٔ آن 574 تن . آب از رودخانه ٔ محلی . پاسگاه ژاندارمری دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
ماهیرود
لغتنامه دهخدا
ماهیرود. (اِخ ) دهی از دهستان طبس مسینا است که در بخش در میان شهرستان بیرجند واقع است و 220 تن سکنه و پاسگاه ژاندارمری دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
مازو
لغتنامه دهخدا
مازو. (اِخ ) نام ایستگاه راه آهن و همچنین دهی از دهستان قیلاب است که در بخش اندیمشک شهرستان دزفول واقع است و 600 تن سکنه و پاسگاه ژاندارمری دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
حانبة
لغتنامه دهخدا
حانبة. [ ن ِ ب َ ](ع اِ) نام سربازانی است که در تونس زیر دست بیگ انجام وظیفه می کنند، و وظایف ایشان مانند وظیفه ٔ ژاندارمری در ممالک دیگر است . ج ، حوانب . (دزی ج 1 ص 239).
-
کنارتخته
لغتنامه دهخدا
کنارتخته . [ ک ُ ت َ ت َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش خشت است که در شهرستان کازرون واقع است و در حدود 929 تن سکنه دارد. از ادارات دولتی بخشداری ، ژاندارمری ، پست و تلگراف به علاوه سی باب دکان و یک کاروانسرا در آن وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)...
-
کلاچای
لغتنامه دهخدا
کلاچای . [ ک َ ] (اِخ ) قصبه ای از دهستان پل رودبار است که در بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع است و 445 تن سکنه و در حدود 50 باب دکان دارد. روزهای پنجشنبه در آنجا بازار عمومی است و دارای پاسگاه ژاندارمری نیز می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کوت عبدا
لغتنامه دهخدا
کوت عبدا. [ ع َ دُل ْ لا ه ](اِخ ) قصبه ای از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز و در 12 هزارگزی جنوب اهواز واقع است و دارای 2500 تن سکنه است . اداره ٔ آمار و پاسگاه ژاندارمری و تلفن و تلگراف دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کوهین
لغتنامه دهخدا
کوهین . [ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان قاقازان است که در بخش ضیأآباد شهرستان قزوین و در بیست هزارگزی شمال غربی ضیأآباد و سر راه شوسه ٔ قزوین به رشت واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 922 تن سکنه دارد. دارای بهداری و دهداری و ژاندارمری است . (از فرهن...
-
طوطک
لغتنامه دهخدا
طوطک . [ طو طَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بوانات بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده در 48 هزارگزی جنوب خاوری سوریان . کوهستانی و معتدل با 125 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و تریاک . شغل اهالی زراعت . راه آن فرعی است . پاسگاه ژاندارمری دارد. (ف...
-
ونائی
لغتنامه دهخدا
ونائی . [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برده بره ٔ بخش اشترینان شهرستان بروجرد،واقع در ده هزارگزی جنوب باختری شوسه ٔ اشترینان به بروجرد. سکنه ٔ آن 1276 تن . آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است . ادارات دولتی و پاسگاه ژاندارمری دارد...