کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژاندارم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ژاندارم
لغتنامه دهخدا
ژاندارم . (فرانسوی ، اِ) کلمه ای است فرانسوی مستعمل در زبان فارسی اخیر که در اصطلاح امروز بمعنی فردی از امنیه و پلیس خارج شهر است .
-
جستوجو در متن
-
درک
لغتنامه دهخدا
درک . [ دَ ] (ع اِ) در اصطلاح امروزین عرب زبانان ، ژاندارم . نیروی نظامی که حافظ امنیت عمومی است . جاندرمه . (از المنجد).
-
درکی
لغتنامه دهخدا
درکی . [ دَ / دَرَ ] (ع اِ) در اصطلاح امروزین عرب زبانان ، یک تن درک . یک تن ژاندارم . (از المنجد). و رجوع به درک شود.
-
امنیه
لغتنامه دهخدا
امنیه . [ اَ نی ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) سرباز مأمور حفظ انتظامات و آرامش در طرق و شوارع و قری و قصبات . ژاندارم . (فرهنگ فارسی معین ).- اداره ٔ امنیه ؛ اداره ٔ ژاندارمری . (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ژاندارم و ژاندارمری شود.
-
تیربد
لغتنامه دهخدا
تیربد. [ ب َ ] (اِ مرکب ) رئیس یک ستون کوچک تیرانداز که در نواحی مختلف کشور انجام وظیفه می کردند و بجای ژاندارم های امروز بوده اند و تقریباً قوه ٔ اجرائیه ٔ فرمانداران بوده اند. (تاریخ حقوق علی آبادی ). رجوع به ایران در زمان ساسانیان ص 82 شود.
-
وزیر
لغتنامه دهخدا
وزیر. [ وَ ] (ع ص ، اِ) معاون . (اقرب الموارد). هم پشت و مددکار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || همنشین خاص پادشاه که مشیر تدبیر و ظهیر سریر باشد و تحمل بار گران مملکت نماید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه در برداشتن بار کسی شریک باشد. ظاهراً ...